جلسه قلمچی

امروز تو جلسه با رئیس قلمچی راحت تر از هر بار دیگه و بدون ترس حرف هام رو زدم . اینکه بقیه ۳۰ به ۷۰ میگیرن و من خیییلی کمتر . و بنا رو بر اعتماد گذاشته بودم و مطالبه نداشتم اما حالا ناراحت شدم . و اینکه چرا شب امتحانی پولی به معلم ها داده نمیشه درصورتی که اگه ما کلاس نریم ، کلاس تشکیل نمیشه حالا با هر عنوانی که باشه ، چه تبلیغات چه هر چیز دیگه ، قشنگش اینه که ما هم یه عایدی ازش داشته باشیم و اینکه خیلی وقت ها من خارج از تایم کاریم و تو تعطیلی میرم شب امتحانی و هزینه آژانس هم میدم اما هیچی دریافتی نداشته باشم حس خوبی نداره حاجججییی . 

اونم گفت آررره راست میگن خانم ساره ، این درآمد اینجوری بوی تعفن میده و من دوس ندارم کسی ناراضی باشه ، باید پرداخت کنیم . درصورتی که سری های قبلی هیچ رقمه حرف منو نمی پذیرفت البته منم مثل امروز محکم نبودم تو حالت حرف زدنم . 

فکر کنم هر دوشون تعجب کردن که این بار من طور دیگه ای حرفم رو زدم . با احترام و خنده . 

ایشون هم از من کلی تعریف کرد و اینکه ما نمی خوایم نیرو خوب مون رو از دست بدیم و میخوایم سالها بمونی و حتی هیچ مصاحبه ای در رابطه با جذب نیروی زبان جدید ، نمی پذیریم . 

درنهایت حرف های منو پذیرفت و راضی شد برای همه همکارا هزینه شب امتحانی رو درنظر بگیره و برای هزینه خود کلاس ها ، بم گفت قیمت پیشنهادیت رو بده هرچی گفتی من قبول میکنم تا صداقتم بت ثابت کنم ، با خنده و شوخی میگفت . گفت درصدی یا جلسه ای ؟ 

بعد کلی حرف به این نتیجه رسیده بودم که من اصلا نمیتونم اون مبلغ واقعی رو دربیارم و نمیتونم ۳۰ درصد اونو هم حساب کنم و میدونم که اون مبلغ زیاد رو نمیده ، چون همش میگفت فلان هزینه ها هست بهمان هزینه هست . منم دیگه موندم چی بگم و گفتم جلسه ای ۲۰۰ اون گفت من جلسه ای ۳۰۰ بت میدم که جبران کم پرداختی های قبل رو هم بدم . یعنی یه جورایی اعتراف کرد که به من کم می‌داده و اینکه به زبون آورده بود منو خیلی متعجب کرد اما همین جلسه ای ۳۰۰ رو پرداخت کنه هم خیلی خوبه و ازم خواست باشون بمونم و با کس دیگه ای فکر کار کردن نباشم . 


درمورد جلسات ضمن خدمتی که مدیر داخلی بام همکاری نکرده بود هم با اینکه مدیر هم تو جلسه بود ، بشون گفتم خواهش میکنم برای جلسات ضمن خدمت مدرسه با من همکاری کنید چون من به این گواهی ها و امتیازها برای مدرسه نیاز دارم و اگه نرم کسر امتیاز میشم . مدیر داخلی گفت شرایط مون اینجور بود اونجور بود ، ولی انشاالله سری های بعد . 


درکل جلسه مفیدی بود و من لذت بردم از خودم که تونستم راحت همه حرفام رو بزنم . 



امروز زن داداش اومده بودن اینجا ، روحیه و حالش بهتر بود ، تونست شام بخوره و میوه . چون مدتی بود بی غذا شده بود . 

و از اینکه همه مون بهش انرژی میدیم و محبت میکنیم خیلی روش تاثیر داره . 

عروس جدید چقدر هواش رو داره و کلی این چند بار که همو دیدن باش برای درمان و همراهی حرف زده و بش محبت کرده . 

خدایا شکرت . 

نظرات 6 + ارسال نظر
صبا چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت 03:26 https://gharetanhaei.blog.ir/

باید به خودت افتخار کنی که تونستی این جلسه رو به این خوبی مدیریت کنی

خیلی لذت بردم و واقعا از خودم کیف کردم
ترس و سکوت دربرابر رئیس و مدیر قلمچی یه دیوار خیلی محکمی بود که منو تو خودم ضعیف معرفی می‌کرد و حالا خلافش برای خودم ثابت شد و خوشحالم کرد

مامان فرشته ها سه‌شنبه 12 دی 1402 ساعت 23:38 http://Mamanmalmal.blogfa.com

همیشه خوش خبر باشی عزیزمممم

ممنونم عزیزم

آتشی برنگ آسمان سه‌شنبه 12 دی 1402 ساعت 12:04 https://atashibrangaseman.blogsky.com

اخیشاین پست خوب بود خدا رو شکررررر
بهترینا نصیب قلب مهربونت

ممنونم عزیزم خیلی محبت داری

mor سه‌شنبه 12 دی 1402 ساعت 07:11

کم کم باد ها در جهت موافق خواهد وزید

انشاالله

رضوان دوشنبه 11 دی 1402 ساعت 22:40 http://nachagh.blogsky.com

دنیا همیشه یه جور نمی مونه.هدا را شکر که دلت راضی شده و هبرهای خوبی در آستین داری.

مرسی رضوان جان
انشاالله برای همه خوب پیش بیاد و بره

فاضله دوشنبه 11 دی 1402 ساعت 21:49 http://golneveshteshgh.blogsky.com

خوشحال شدم ساره

مرسی فاضله جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد