امروز تو یکی از مدرسه ها امتحان مستمر هشتم و نهمی هاست . پوستم کنده شد تا تونستم نمونه سوالی آماده کنم که هم آسون باشه هم استاندارد. یعنی امروز با حدودا ۱۰۳ یا ۱۰۴ تا برگه برای تصحیح میام خونه .
صورتم چندتا جوش زیرپوستی زده که غوز بالا غوز نگرانی هام شده .
تازه اون یکی مدرسه هم هفته که میاد امتحان دارن .
امروز میرم آرایشگاه برای ابروهام ، بعد عمری برای اولین بار قراره برم .
نوبتم افتاده قشنگ بعد تایم مدرسه ، یعنی باید از همون جا مستقیم برم .
عصر هم یکی از مدیرا دورهمی ترتیب داده تو پارک شهرمون و قراره هفت و رب بریم اونجا. باید یه جعبه شیرینی بخرم بام ببرم .
مجبور شدم یه کلاس از کلاسای زبانکده رو کنسل کنم که بعد کلاس اول برم دورهمی .
این هفته یه روزش به شدت مریض بودم اما حالا خوبم .
عین دانش آموزا منم عاشق تعطیلی پنجشنبه جمعه شدم . البته که استراحت ندارم ولی یه تنفسی هست .
این هفته فقط تونستم یه تکلیف طراحی بفرستم تو گروه . اما ناراحت نیستم .
خدا قوت!
ممنون