جلسه سیزدهم مشاوره

امروز با دکتر راجب یه سری چالش ها و مسائلی که این مدت پیش اومده بود صحبت کردم . و از رفتن به مدرسه . 

درمورد روال کارای خونه و بی نظمی ها که حرف زدم دکتر گفت حس کنترل گری داری . راستش من اصلا اینجوری فکر نمیکنم به دکتر هم گفتم اما ایشون نظرش این بود که اگه مثلا خواهر کوچیکه چیزی برداره و سرجاش پس نده ، من نباید ناراحت بشم چون اونجا اول خونه پدره تا خونه من . و من فقط میتونم درباره خونه خودم قانون تعیین کنم . هرچند نتونستم این حرف رو صدرصد هضم کنم اما به دکتر گفتم من از قبل هم حساسیتم رو کم کرده بودم حالا هم بیشتر مراقب میشم . بهرحال منم الان تو این خونه زندگی میکنم و مسلما شلختگی خونه اول به اسم من نوشته میشه نه شخص دیگه ‌ . 

جلسه پر از حرفی داشتم و چندین موضوع شخصی خانوادگی  رو مطرح کردم ، یه جورایی فشرده بود که حالا تمرکز ندارم دقیقا بنویسم چی گفتم چی شنیدم . 

یه چیزایی ش رو هم اینجا نمیشه نوشت اصلا ‌ .


راجب خواهر برادرم پرسیده بودید،  اونا خوبن . فعلا که من رفتم سرکار صبح ها مامانم کاراشون میکنه ، منم ظهر که میام تا وقتی هستم هر کاری باشه انجام میدم ‌ . عصر هم میرم قلمچی و شب که میام بازم کاری باشه و شام با منه ‌ .  بهرحال من مسیر زندگی م به یه سمت دیگه ای رفته و نمیتونم و نمیخوام فعلا این فرصت ها رو بخاطر کسی از دست بدم ‌ .

باورتون نمیشه چقدر تطابق با محیط جدید سخته اما من اصلا به شکست و عقب نشینی فکر نمیکنم ‌ . با همه سختی هاش جلو میرم و فقط میخوام  جوری کار کنم که سالهای بعد هم منو بخوان تو مدرسه ‌ .


تونستم دیشب کل طراحی هام انجام بدم کمتر از ده تا بودن من  درست نشمرده بودم . امروز هم کارای تمیزکاری و روتین روزانه کارای خونه رو انجام دادم . کلی هم برای مدرسه فعالیت آماده کردم.  بقیه ش هم میمونه برای فردا ‌ ‌.


نظرات 2 + ارسال نظر
مهدیه شنبه 8 مهر 1402 ساعت 10:22

آفرین به شما که اینقدر سختکوش و پرتلاشی
امیدوارم موفق بشی عزیزم

ممنونم عزیزم شما هم سلامت باشی مهدیه جان

صبا جمعه 7 مهر 1402 ساعت 08:50 https://gharetanhaei.blog.ir/

خدا قوت دختر قوی و با انگیزه.

من مطمئنم تا یکی دوماه دیگه به روال جدید عادت کردی و برات مدیریت اوضاع آسونتر شده. اگر الان همه چیز آسون و بی دردسر بود که دیگه نمیشد پیشرفت! میشد همون روال قبلی.
همیشه رفتن به پله های بالاتر انرژی بیشتری از آدم می گیره که تو اون انرژی رو داری و به خوبی این مرحله رو پشت سر می گذاری.


راستی چرا بی نظمی خونه باید به اسم تو تموم بشه؟! مگه تو اون خونه فقط تو زندگی میکنی؟ یا مگه مدیر اون خونه تویی؟

ممنونم عزیزم
آره دقیقا اگه سخت نبود که یه روتین عادی خالی از پیشرفت می‌بود.
ممنونم از انرژی مثبتی که دادی بش نیاز داشتم

درمورد بی نظمی خونه .‌‌... آخه همه سالها همه میدونن که من کارها پیش میبرم البته که کسی نقش مامانم ندیده نگرفته اصلا ، اما دختر خونه که باشی تو سن پیری مادر ، همه به تو نگاه میکنن که تو حواست به مادرت باشه و اگه خوبی هست شاید از من نبینن اما اگه کم کسری باشه میگن پس ساره چه میکنه که این وضعه

اتفاقا دکتر هم گفت مگه تو مدیر اون خونه ای که حرص این قضیه رو میخوری ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد