بند پ

دیشب قبل از خواب نشستم سه طرحی که استاد داده بود رو کشیدم ، چون فعلا سایه لازم نیس بزنیم کارم راحت تره . با فکر آروم تری خوابیدم . برای امروز کلی لباس جمع شده بود که خواستم بشورم اما مایع تموم شده بود و هنوز لباسا صداتون میشنوه . منتظرم داداش بره بخره . 

امروز آشپزی داشتم ، و از طرفی هم گیر نوشتن طرح درس ها بودم تا حدود ۴ بعد ظهر . حتی ظهر دراز هم نکشیدم . دیگه کم کم باید عادت کنم به ظهر نخوابیدن یا خیلی کمتر خوابیدن . و یا شب دیر خوابیدن . 


من چهار روز مدرسه م و یکشنبه ها آفم هست . 

دو روز سه زنگ هستم و یه روز دو زنگ و یه روز چهار زنگ تا یه رب به دو سرکارم . 

خواستم سرویس بگیرم اما واقعا نمیصرفید ۸۵۰ بدم ، مگه چقدر قراره بگیرم . فعلا قراره هرکی تونست ببره یا بیاره و نهایتا با آژانس رفت و آمد کنم ، حتی با آژانس برام بصرفه تر هست . 


یه چیزی که هست متوجه شدم دبیر پایه هفتم که پارسال هم دبیر دو مدرسه بوده ، خیلی ناراحت و شاکیه که به من پایه هشتم و نهم  رو دادن ، حتی اون روز تو دفتر تو صحبت با یکی از همکاران تکه انداخت که ما بند پ نداشتیم  . من اونقدر نیتم صاف بود که حتی به خودم نگرفتم ولی بعدا از همکار خودم که مصاحبه کرده بود ( اسم شون بذاریم  زیور ) ، آره وقتی به زیور گفتم حس میکنم فلانی خیلی سرسنگینه،  گفت این ناراحته که هشتم نهم به اون ندادن . و گفت اصلا اونو تایید نمیکنه حتی از پارسال با وجود اینکه مدیر و زیور تاییدش نکرده بودن اما مثل اینکه بند پ ایشون خیلی هم قوی بوده و حالا یادش رفته چطور اومده سر کار .

گفتم ای بابااااا هنوز شروع نکردیم،  واقعا تو همین دو جلسه که من دیدمش رفتارش خیلی بد و توهین آمیز بوده با من . 

اما من اصلا به خودم نگرفتم . 

و اصلا نمیخوام هم اهمیت بدم . اتفاقا زیور میگه من تو رو جای خودم با سابقه ای که ازت سراغ دارم ، تایید کردم و نمیخواستم اون بیاد جای من.  آخه زیور رفت متوسطه دوم . 

من آدم تلاش کردنم ، آدم سختی کشیدن ، جون کندن . هیچ وقت هیچ جا پارتی نداشتم که اگه داشتم از سال ۸۴ که فوق دیپلم گرفتم مثل خیلی های دیگه سرکار میرفتم . 

وجدانم پیش خودم راحته که هیچ بند پ درکار نبوده ، من سابقه م زیاد بود . 

حالا این خانم پایه هفتم از پارسال شروع کارش بوده . 

زیور گفت تو جمع همیشه جوری رفتار کن که هیچ کس حتی حس نکنه تو از اون چیزی به دل داری ، گفت اون خودش رو نشون داده ، تو فقط خوبی خودت رو نشون بده و من بهت ایمان دارم . 

منم که غیر از این جور دیگه ای نیستم . بهترین خودم رو میذارم . 

خدای منم بزرگه ، من به کسی بدی نکردم.  حالا بعد یه عمری مدرسه رفتم حتما خواست خدا بوده و حتما بقیه مسیر اون کنارمه . 

نمیخوام اول بسم الله درگیر حاشیه ها بشم . 

بگو خدا خیرت بده زشته اینجوری رفتار میکنی تو دو روز ، زشته حسادتت رو نشون بدی 


فردا یه مراسم تجلیل فرهیختگان و دانشجویان قلم چی برگزار میشه که منم دعوت شدم . از ۶ تا ۹ بعدظهر . یه کلاس تو زبانکده برام تشکیل شده که فردا جلسه اولشه ولی با مدیر زبانکده صحبت کردم گفت اشکال نداره کلاس نیا و اون جلسه رو برو . فکر میکنم حضورم تو اینجور اماکن و جلسات باید پررنگ تر بشه . باید به عنوان دبیر مدرسه بیشتر شناخته بشم . 


یه چیز دیگه اینکه ، زیور زنگ زد گفت برای اون مدیر که رفت ، یه مراسم خداحافظی درنظر گرفته شده . زیور گفت اولش گفتیم بت نگیم چون تازه اومدی و نخواستیم هزینه رو دستت بیافته ، مثل اینکه بین ۲۰۰ تا ۵۰۰ تومن همکارا جمع کردن که کادو بگیرن ، گفت برای من حضورت مهمه حتی اگه نخوای چیزی بدی ، بش گفتم مشکلی نیس من ۲۰۰ میدم و میام . دوس دارم برای اون مدیر هم حس خوبی ایجاد کنم،  این چند باری هم که دیدمش چقدر برای من احترام قائل بود و تعریف های زیور رو هی تکرار می‌کرد.  به قول زیور وقتی حرف دبیر هفتم رو شنید گفت اگه خانم مدیر قبلی بود جرات نمی‌کرد تو دفتر این جمله رو بگه ، حالا دورش خالی شده زبون درآورده.  زیور خیلی ناراحت شده بود اما من با اینکه ناراحت شدم ولی بش گفتم مهم نیس ، من بهترین خودم رو نشون میدم . 

جلسه خداحافظی مدیر روز سه شنبه ست ، که فعلا سه شنبه م خالیه . هنوز قلمچی برنامه بم نداده . و فرصت خوبیه که با خیال راحت برم . 


امروز بعد از چند روز ورزش کردم ، میخوام برنامه ریزی کنم روزای یکشنبه و پنجشنبه ورزش کنم و زمانش بیشتر کنم که جبران بشه بالاخره از هیچی بهتره .

نظرات 4 + ارسال نظر
مونا چهارشنبه 5 مهر 1402 ساعت 01:36

سلام خوشگل خانم
خوبی؟
کار جدید مبارک
فقط خواستم بگم خیلی برات خوشحالم
که روز به روز به لطف خدا تو مسیر پیشرفت و شادی قدم برمیداری
حقت هست که به تمام رویاهات برسی
تو لیاقتش رو داری
برات بهترینها رو از خدا میخوام
آرزوی سلامتی.. عشق.. دل خوش.. و جیب پر پول برات دارم عزیزم

سلام مونای عزیزم
قربونت بشم ممنونم خیلی زیاد
الهی خودت هم سلامت و شاد باشی
همیشه راهت سبز

فرشته سه‌شنبه 4 مهر 1402 ساعت 16:39

امیدوارم بتونی اون فرد انرژی منفی رو نادیده بگیری ومحل ندی بهش همه جا این ادما پیدا میشن

بله خیلی تو بحرش نمیرم ، و واقعا همه جا ازین مسائل هست، نباید زیاد بشون محل داد

صبا دوشنبه 3 مهر 1402 ساعت 10:04 https://gharetanhaei.blog.ir/

سلام عزیزم.

سال تحصیلی جدید مبارکت باشه و کلی آرزوهای خوب واست دارم.

اون همکارت رو هم کلا به همون شیوه ی خودت رفتار کن. خودت رو بزن کوچه علی چپ انگار که نه انگار متوجه حرفاش میشی.

ولی من بودم ۲۰۰ رو نمی دادم واسه اون خانم مدیر. دلیلی نداشت به کسی که هیچ شناختی ازش نداری کادو بدی. اونم زمانیکه خودت به اون ۲۰۰ ممکنه نیاز داشته باشی.
من بودم میگفتم عزیزم خیلی دوست دارم بیام ولی خب اگر حداقل با ایشون برخورد بیشتری داشتم حتما تو هدیه مشارکت میکردم ولی الان نه من ایشون رو می شناسم نه ایشون من رو و هدیه من هم که قاطی بقیه میشه! می دونم گفتن چنین چیزی سخت هست ولی خب کم کم باید تمرین کنی.

سلام صبا جونم
مرسی عزیزم
۲۰۰ که تو این شرایط اخیر گره از کارام باز میکنه ولی گاهی شرایط جور دیگه ای پیش میاد . ناراحت نیستم بخاطر پول ، من پیش خودم گفتم اینجوری هم راحت تر حضور پیدا میکنم تو مراسم ، کسی نگه پول نداده یا هرچی ، مدیر هم خوشحال میشه و میتونه تو تعامل هاش به نفع من تاثیرگذار بشه .
البته که من اصلا فعلا تو این حد از راحتی به نه گفتن تو خیلی از چیزا نیستم هنوز

شکوه دوشنبه 3 مهر 1402 ساعت 08:56

سلام عزیزم از ته دل به شما تبریک میگم خانم دبیر و تبریک مضاعف بخاطر سختکوشی و همت و صداقتی که دارید و آرزوی روزهای پربارتری برای شما دارم لذت میبرم از خواندن بدو بدو ها و تلاش‌هایتان برای پیشبرد زندگی گاهی وبلاگهایی میخوانم که با سرمایه ی رانتی پدر و مادر چطور از خودشان قهرمان میسازند و یه عده هم برایشان کف میزنند و درود میفرستند بر خود ساختگی آنها و من بیشتر متعجب میشوم از ساده اندیشی مردمی که واقعیت را نمیبینند

شکوه جان عزیزم ممنونم
کلی انرژی دادی . انشاالله بتونم به بهترین شکل کنار بچه های مردم مسیر آموزش رو پیش ببرم .
و موانع رو کنار بزنم
شما هم موفق و سلامت باشی عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد