دلم میخواد بال دربیارم و برم رشت ، برم پیش دوستم و محکم بغلش کنم . گاهی یه بغل از هر کار مهم و بزرگی ، مؤثرتره.
کاش میتونستم زنجیرهای تو دست و پام رو باز کنم و هیچی مانعم نباشه .
دایی باز زنگ زد و کلی اصرار که منتظرتم قبل مهر بیای . منم گفتم چشم حتما . این هفته کلاسام دیگه تموم میشه اگه بشه سعی میکنم همین پنجشنبه جمعه رو برم پیشش . شاید این رفتن راهی باز کنه برای رفتن های بعدی . اینقدر بیرون نرفتم که از حالا استرس گرفتم .
امیدوارم تو مدرسه کسی یا کسانی رو پیدا کنم که پایه تور رفتن باشن ، من باید یه روزی با تور برم جایی .
تور مرا جذب کن بیا منو ببر
امروز کلییی کار کردم تو خونه هلاک شدم .
دیروز نشستم دو تا آزمون تشخیصی برای پایه هشتم طراحی کردم . اولش گیج میزدم تو تایپ و کاراش ، ولی بعد بهتر شدم .
باید برای نهمی ها هم طراحی کنم و هر کدوم کلی وقتم رو میگیره .
فردا هم باید برم مدرسه و تأمین اجتماعی برای کار بیمه م و هی باید رفت و آمد کنم . هم جواب آزمایش بگیرم و هم بقیه کارا کنم .
امیدوارم گیر و گور توش نباشه .
خوبه استاد این هفته تنفس داده ، من مدلم رو تموم کردم و تا چهارشنبه وقت دارم با خیال راحت به کارای دیگه م برسم . خوبیش اینه که دوره سخت و طولانی آناتومی دست رو به اتمامه و میگن دوره های بعدی راحت تر و کوتاه تر هستن ، اینجوری من تو دوران مدرسه هم میتونم با فشار کمتری طراحی م رو همچنان ادامه بدم .
حتما هم پیش دایی بروید هم رشت
هم برای جسم و روحیه تون خوبه
هم در راستای آماده سازی تدریجی خانواده تونه که مستقل بودن شما را باید پذیرا باشند
امیدوارم بتونم جورش کنم
خونه دایی رو که میرم انشاالله همین هفته
حالت خوب
ممنونم
امیدوارم سفر یه عالمه بهت خوش بگذره
حالا مونده تا برم سفر