طنزنویسی

چند وقتی هست که هر چی تو‌حیاط پیدا می‌کنیم، کشون کشون می‌بریم تا خونه مون . میشه گفت خیر و برکت تو حیاط زیاد شده ، هر روز کلی غذا رو زمین ریخته که به اندازه یه زمستون میتونیم جمع کنیم ، بخوریم و با خیال راحت بخوابیم . البته اینو مدیون گربه ها هستیم . هرچی از غذای اونا اضافه میاد نصیب ما میشه . خدا خیرشون بده که هوای حیوونا رو دارن ، وگرنه تو این گرما غذا کجا پیدا میشه ، زندگی به سختی میگذره، آفتاب داغ و آب نیست و ما عین کولبرها هی درحال جمع کردن اضافه خورده های گربه ها هستیم . بین آدم ها خوب و بد زیاد هست ، تو این خونه یه دختری هست میاد میشینه روبروی پنجره خونه ما و کمک میکنه اون غذاهایی که پایین دیوار جمع کردیم تا به زور بالا بیاریم و تو انبار زمستونی م جا بدیم ، غذاها رو هل میده تو لونه ما ، خدا خیرش بده چقدر کار مارو راحت میکنه ، ما شنیده بودیم مورچه های داخل خونه رو کلا بلوکه میکنه ، خب شایدم حق داره ، ما وارد حریم خصوصی شون شدیم ، حالا که من باش حال میکنم با این کمکی که بمون میکنه ، وقتی میاد میشینه جلو پنجره مون اولش همه مون میریم عقب و ازش میترسیم ولی بعد وقتی میبینیم چقدر با حوصله دونه دونه غذاها رو هل میده داخل لونه مون ،‌همه مون براش دست میزنیم ، جیغ میزنیم ، سوت میکشیم ، و همه با هم میگیم بیگ لایک تو یو ساره ، وی لاو یو ساره . 



نظرات 2 + ارسال نظر
فرشته شنبه 4 شهریور 1402 ساعت 14:25

همسر من میگه راضی ام هر ماه یه کیلو قند بخرم بدم مورچه ها ببرن ولی بدون اجازه به خوراکیا مون دست نزنن

وای راست میگن بخدا
منم حاضرم ، فقط آدرس بدن

رضوان شنبه 4 شهریور 1402 ساعت 09:42 http://nachagh.blogsky.com

اینا همون مورچه هایند که به جیر جیر ک در زمستان گفتند :«اون روز که جیک ،جیک مستونت بود،فکر زمستونت بو و و د؟».
آخه در تابستان گرم، آذوقه جمع می کنند برای زمستون سرد.
خیلی قشنگ از قول مورچه ها نوشتی.

آره دقیقا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد