رفیق جونام

یه شبایی  پیش میاد باوجود خستگی اما انگار بدنم و روحم خواب نمیخواد ، میدونم چی میخوام اما شرایط اجراش رو ندارم . چنین شبایی دلم میخواد تو اتاق خودم باشم بشینم پشت میز کارم ، طراحی کنم ، یا حتی مطلب بنویسم ، یا کتاب بخونم . چراغ اتاقم روشن باشه کنترل کولر هم دم دستم باشه هروقت سردم شد فقط کولر خاموش کنم . یه موسیقی هم پلی کنم و شایدم یه نوشیدنی  خنک یا گاهی گرم رو میزم بذارم و بخورم . 

فانتزی فنجون قهوه روی میز ...‌ عین این باکلاسا


البته من قهوه دوس ندارم ، دیگر نوشیدنی  های هم خانواده ش رو ولی  پیش بیاد میخورم . 


اونقدر کار میکردم یا کتاب میخوندم که خسته بشم و تا بپرم تو تختم خوااااب عمیقی کنم تا ۱۰ صبح . نه کسی منتظر کمک هام باشه ، نه صدام بزنن و نه نگران باشم . بعدم بلند شم یه دوش بگیرم و یه صفایی به مو و صورتم بدم و بشینم پای کار ، برای ناهار هم سر کیف و میلم یه چیزی بپزم.  


بیشتر همون قسمت مربوط  به شبش برام مهمه ... چون گاهی شب ها و حتی ظهرها دوس ندارم بخوابم . یه حس هیجان درم زیاد میشه که فقط پیش بردن کارها رو میخواد ، حالا چه هنری چه کاری و شغلی . 

وقتی مثلا قراره ۱۰ تا ویدئو  نگاه کنم ، چرا نباید شب هم بتونم حداقل یکی رو قبل خواب بررسی کنم . چرا همه اوج فعالیت های من محدود شده به تایم صبح . و اگه یه روزی بیرون کار داشته باشم،  بقیه برنامه هام عقب میافتن تا روز بعد ، ولی اگه اتاق داشتم میتونستم شب ها کار کنم و از فشار روانی و ذهنی م کم کنم ‌ . 

من اگه اتاق داشتم خیییلی بیشتر ازین کار میکردم حتی پای ترجمه کتاب هم می‌نشستم.  

میدونید که یکی از آرزوهام  ترجمه کتاب هست . اما چون تایم تحویل کار سه ماهه هست ، من نمیتونم . 

فکر کنم ترجمه کتاب بمونه برای روزهای پیری م ، که دیگه کسی دور و برم نیس . 


چقدر دلم سفر میخواد . کاش تا آخر این تابستون قبل از شروع مدارس بتونیم یه سفر اوکی کنیم.  یه حرفایی زدیم ولی چقدر عملی بشه خدا میدونه . 


دوتا کلاس زبانکده  امشب تموم شدن ، هفته بعد ادامه پیدا میکنن ، احتمالا یکی دو روز دیگه پول شون میگیرم و میذارم برای روکش دندان . خودم یه مقدار از قبل کنار گذاشته بودم اینم بذارم فکر کنم بتونم اقدام کنم و قرض نکنم . پول دو تا کلاسم میشن ۱۲۰۰ . درآمد  زبانکده  برام خیلی کم شده . چون بخاطر کم بودن شاگردها ، تعداد جلسات کمه و درنتیجه  دریافتی منم کم میشه . 


از قضا  کلاس های تابستونه  قلمچی هم امسال بخاطر کم بودن ثبت نام ها ،  مختلط  برگزار میشه و اینم یعنی کم شدن سکشن های من و کم شدن دریافتی م . اونقدر شهریه ها رو بالا برده که ثبت نامی  ها کم شده ، حالا این در شرایطی هست که حقوق من اونقدر اضافه نمیشه . 


اینجا جدیدا شرکت ها به پرسنل رسمی شون یه کارتی بنام پتروکارت  دادن که نمیدونم چقدر ماهیانه شارژ میشه برای هر نوع تسهیلات که بخوان از استخر  و باشگاه و رستوران بگیر تا مراکز آموزشی . یعنی حتی برا نفس کشیدن شون بشون پول میدن . و این باعث تورم و بالا رفتن هزینه های آموزشی و رستوران و بازار شده،  که عملا آسیبش رو اون نیروهای آزاد و بازاری و بیکار میخورن .  شرکتی ها کم امتیاز نداشتن والا این دیگه لازم نبود . من حسود نیستم ما خودمون یه زمانی شرکتی بودیم  مزایایی هم داشتیم البته یک سوم مزایای حالا نمیشد چون پدر من کارگر بود و با کارمند و مهندس شرکتی فرق داشتن . ولی حالا دیگه ضررش به بقیه میخوره . مثلا خواهرزاده  من باید با هزینه خیلی بالا کلاس های قلمچی رو ثبت نام کنه ، یا حتی به جای سه کلاس فقط یه کلاس بره .  

هم خوبی هم بدی تو تعادلش خوبه .

 هم قحطی هم فراوانی.  

آدمیزاد از هر دوش به خطا میره . کاش حداقل بخشندگی هم داشته باشیم و دستی به کمک بگیریم . 


از اتاق خواب به کجا رسیدم . به پتروکارت ... 

شب بخیر رفیق جونام . 

نظرات 1 + ارسال نظر
نازی جمعه 23 تیر 1402 ساعت 19:00

عزیزم حتما خودتون بهتر میدونید موسسات آنلاین زبان که در جستجوی معلم هستند از موسسات بنام تهران گرفته تا بقیه موسساتی که کلا پلتفرم انلاین هستند به نظرم ارزش کافی نت رفتن داره صبح تا شب آنلاین بچینید

بله نازی جان . اتفاقا من همه این سایت های مجازی هم درخواست گذاشتم. اما با شرایط من سازگار نمیشه . چه از نظر زمان چه مکان و تداخل برنامه ها

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد