تند نوشت

امروز کار طراحی م خیلی اذیتم کرد ، نمیدونم چرا یه روزایی اینقدر کار برام سخت میشه ، یعنی چقدر کشیدم و پاک کردم تا تونستم تو تایم سه ساعته فقط سه تا آناتومی دست بکشم . تو حساب کتاب و برنامه ریزی من ، باید اون مدل آخر رو هم صبح میزدم که به کارای مدرسه برسم . اما خب  نشد . کم و زیاد شدن کارام و بی نظمی خواب باعث میشه یه کارایی رو برنامه پیش نره . پریشب خواهرم تا صبح خیلی اذیت بود منم اذیت شدم باش .  دیدین دیش ماهواره هرچقدر میچرخونی اون کانال که میخوای و سیگنالش رو پیدا نمیکنه ،‌ البته قبلا نه حالا که دیش گردون هست ... پاهای خواهرم هم همینه ، یعنی میلیمتری جابجا میکنم تا بگه خوبه آرومم ، رب ساعت نیم ساعت بعد بازم درد شروع میشه و بازم من باید پاهاش جابجا کنم . البته از یه تایمی به بعد دیگه سپردم به مامان ‌ . اونم بیچاره با این سن ، سختشه . خواهرم خیلی سنگین شده ، یعنی من به زور پاهاش جابجا میکنم ‌ . حتی چند روزه ساعد دستم و زانوم درد میکنه . 


هوا خییییییییلی گرم شده ، امروز  ۴۸ درجه بود . از دیروز شرجی هم شده . یعنی حتی سرکار هم کولرها نمیکشن و گرما اذیت شدیم . تازه اول تابستونه خدا صبرمون بده با این جهنم . 


فردا صبح بتونم طرح آخر رو بزنم ، میشینم پای چک کردن ادامه ویدئوهای  آموزشی کتاب معلم ، تا الان تونستم ۴ ویدئو بالای یه ساعت و رب رو نگاه کنم ، هنوزم به اصل مطالب آموزشی کتاب نرسیدم . 


هنوزم طرح خواهرزاده و کار نصفه نیمه آبرنگ صدام میزنن که کی به داد ما میرسی ، ما هم درست و خوشکل کن . 

منم جوابی ندارم براشون فعلا . چون کارای واجب تری رو دستم مونده . 

هنوز حتی نتوستم برای چالشی که استاد گذاشته یه عکس و موضوع بگیرم . 

نظرات 4 + ارسال نظر
نینا یکشنبه 18 تیر 1402 ساعت 23:54

ساره جان حداقل شیفت شب پرستار بگیرید اینجوری هم شما ارامش دارید هم بیچاره خواهرتون.اون بنده خدا هم قطعا بیشتر از همه اذیت ه.بنظرم خواهر برادرا بهش ظلم میکنن که بخاطر پول پرستارنمیگیرند .اگه درهفته چهار پنج شب تا صبح نیروی کمکی باشه خیلی کمک حال ه

نینا جان ، جدیدا فهمیدم رو خودی نمیشه زیاد حساب کرد . شاید الان جرات گفتنش رو پیدا کردم چون مشابه ش رو جایی خوندم یا دیدم . والا اونقدر همیشه گیر چاله چوله های زندگی خودشون هستن که ما نخواستیم باری رو دوششون بندازیم
اما یه سری یکی از خواهرای بیرون خونه به بقیه گفته بود برا پرستار ... اونا بهانه آورده بودن . یا مثلا گفتن اگه کاری فیزیکی ازمون بربیاد هستیم
درصورتی که همیشه فقط مهمان بودن و هستن . هیچ وقت باری از دوش من یا مامانم برنداشتند. بی انصافی نکرده باشم آره ظرف شستن یا اگه من سرکار بودم به جای من تو آشپزی کمک مامان کردن

فرشته یکشنبه 18 تیر 1402 ساعت 12:57

خدا قوت عزیزم

سلامت باشی

تیلوتیلو یکشنبه 18 تیر 1402 ساعت 09:49 https://meslehichkass.blogsky.com/

دختر پرتلاش و هنرمند بلاگستان
افرین به این همه تلاش و انگیزه

ممنونم عزیزم

زینب شنبه 17 تیر 1402 ساعت 23:53

عه! بازم که فکر بقیه هستی.هرکسی باید مسئولیت بچه خودشو بپذیره از جمله مامان گلت اگر سختشه حتما یه فکری میکنه واسه خودش مثلا این که بندازه گردن تو! و تو نباشی یک نیروی کمکی جاتو پر میکنه.
لطفا دلت برای ساره بسوزه و دستایی که عمل کرده و جوونی که با بیخوابی پر پر میشه...

وای زینب باورت میشه اصلا یادم میره که تو چه حس و نقشی هستم ، الان که گفتی متوجه رفتار خودم شدم .
هرچند که تو این شرایط من و مامانم و اون خواهرم هر کدوم مجبوریم تو تایم خودمون یه سری کارا خواهرم کنیم
آوردن پرستار خیلی هزینه داره واقعا ، از توان مون خارجه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد