کمی پیشروی در برنامه ها

امروز بازم خیلی زود ۶ یا ۶:۳۰ بیدار بودم . آخه چرااااا؟ حالا فکر کن فردا مهر بشه بخوام برم مدرسه اونوقت به زور بیدار میشم ... 

تا ۷:۲۰ تو جام بودم بعد گفتم بذار پاشم بلکه همین نیم ساعت زودتر بلند شدن هم برنامه هام جلو بندازه ، اما از شانس من خواهرم خواب بود و تا ۸:۱۰  دقیقه که بیدار شد الکی گذشت ، نه کاری کردم و نه تو جام استراحت.  دیگه بعد کارای اولیه ، نشستم پای طراحی،  هرچی مدل اول رو میکشیدم خراب میشد ، تناسبش درنمی‌اومد،  ازبس ذهنم آشفته ست و هُل هستم و نگران ... آخرش مجبور شدم اون مدل بذارم کنار و بقیه طرح ها رو بزنم ، خدا رو شکر تونستم بقیه طرح ها بزنم و دوباره برگشتم سر طرح اول ، ولی هنوز که هنوزه نتونستم تناسبش اوکی کنم ، اصلا نمیدونم کجای  اون مدل اینقدر سخته ، درصورتی که من سخت تر از اونو کشیدم . خیلی عصبی م کرد ،‌فعلا ولش کردم . 


فردا میرم دوباره بانک ، با یه آشنا صحبت کردم . اوضاع ما رو ببین برای باز کردن یه حساب هم باید پارتی داشته باشیم،  چه مسخره...


فردا باید حتما بشینم پای جزوه نویسی  . 


راستی هنرجوم همین امشب ثبت نام کرد برای ادامه کلاس با من 



نظرات 1 + ارسال نظر
فرشته یکشنبه 11 تیر 1402 ساعت 23:34

سلام دوست جان فکر کنم مشکل خواب همه گیر شده دور از جون شما من تا صبح بیدارم ظهر هم اگه بشه چشم بزارم رو هم یه ربع ساعت نمیتونم بخوابم اصلا یه وضع اسفناکی پیدا کردم

سلام عزیزم
آره دقیقا... خیلی بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد