بوی زندگی

بوی دلمه برگ انگور مامان کل خونه رو پر کرده . ناهار پختن هم با من بود ، مرغ توی دستگاه هواپز پختم ، جاتون سبز . یه دستم تو طراحی بود و یه دست تو آشپزی . دیروز و امروز کار زیاد سرم ریخت . کمی هم عصبی شده بودم اما همچنان دارم سعی میکنم به هرچیزی اونقدر ارزش ندم که اذیتم بکنه . باید ازش زودتر بگذرم . مثلا بهم ریختگی مزاج خواهرم که تمومی نداره و کارا و بهم ریختگی های توی خونه . دیروز از ۴ تا ۷ هم جبرانی داشتم . 

باید یه سری چیزها رو تو سرم خاموش کنم . صدای یه سری کانال اضافه رو کم کنم و درعوض  کانال هایی مثل مطالعه و موسیقی و هنر رو ببرم بالا  . 

من هر روز در حال تلاشم . 

گاهی به خودم تلنگر هم میزنم میگم ساره مواظب باش ، جایی بد نشی ، جایی زیاده روی  نکنی . و خب بین متهم درونم و قاضی اختلافاتی  هست . 


گاهی تغییرات من ، عین یه اتهام میمونه ، که فلانی عوض شده . چون مثل همیشه  سکوت نمیکنم و از حقم دفاع میکنم و یا کارایی خارج از توانم انجام نمیدم . ولی من باید فکر خودم باشم . 


قدرت نه گفتنم بیشتر شده ، مثلا اگه خانواده ها شماره تلفن بخوان که فقط زنگ بزنن سوال جواب کنن ، خیلی راحت تر از قبل به شکل مؤدبانه  مسئله رو رد میکنم.  و عذاب وجدان و رودرواسی هم اذیتم نمیکنه.  


مدرک مقدماتی  طراحی م اومد و ذوق زده م کرد . 

با قدرت بیشتری این مسیر رو ادامه میدم به امید خدا . 



از منبعی خیلی نامحسوس  فهمیدم استاد چند سالی هست که متأهل  هستن ... ریحانه جان قابل توجه ت که چقدر خوش بین بودی گفتی شاید خواهر یا مادرش باشه  .  البته من مطمئن  شده بودم چون عکس یه خانم جوان بود و وقتی در جواب وضعیت  ایشون نوشتم خوشبختی تون مستدا م ،  ایشون تشکر کرد  نه انکار   .   همین پاراگراف کوتاه رو با یه لبخند گشاده نوشتم  ریحانه جونم که میدونم دلت خواست اشتباهی در کار بوده باشه که دوستت به چیزی که دوس داره برسه . ممنون. 


آزمایش رو دادم و دو هفته طول میکشه تا جواب آماده بشه . یه آزمایش تخصصی پرملات و البته پر هزینه.  خدا کنه پیش متخصص  داخلی و زنان که میرم  دیگه نگن برو فلان چیز جا مونده اونم انجام بده . 


برم یه چرتی بزنم . که برای این چند روز تعطیلی  باید کلی طرح بزنم و حتما مطالعه و فیلم رو داشته باشم .


عید فطر رو  هم به همه کسانی که روزه بودن و فیض بردن تبریک میگم و براشون سلامتی تن خواستارم . 



نظرات 2 + ارسال نظر
فرشته یکشنبه 3 اردیبهشت 1402 ساعت 16:04

سلام عزیزم
بوی غذاهای خوشمزه خود خود زندگیه مخصوصا دلمه اونم با برگ تازه برای ما که برگ ها هنوز نرسیدن وماه رمضان با شور دلمه میزاشتیم نوش جان ناهار تون هم فر بیاد از هواپز هم بی نیاز میشین اون اقاهه هم که دیگه خدا ازش بگذره چرا همچین کاری کرده وباعث شده فکر تو درگیر بشه اخه با اینکه متاهل هست

زینب شنبه 2 اردیبهشت 1402 ساعت 11:56

ساره جان هیچوقت یادت نره همین تغییرات مثبت چه کم می بینیشون چه زیاد از اثرات تراپیه. اغلب افراد دنبال نتیجه گرفتن سریع و بزرگ هستن برای همین تراپی رو ادامه نمیدن و این جزییاتو که اتفاقا تو زندگیشونم تاثیر داره نمی بینن پس همچنان به جلساتت ادامه بده.
اون یارو هم مطمئن باش دو روز زنش محلش نمیداده میخواسته اینطوری اعتماد به نفسشو تقویت کنه.بعضیا مریضن نگاه نکن بقیه رفتاراشون نرماله از خودخواهی زیادشونه

وای زینب تو اوج خستگی رفت و آمدهای این دو روز پیامت خوندم خندیدم مرسی عزیزم
مرسی که راجب تراپی هم نظرت رو گفتی و به درک من از مسئله کمک کردی .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد