شکرانه هوای خوب

امشب نمازم رو تو حیاط خوندم ، انگار دلم میخواد همه جوره این هوا رو استفاده کنم ، از دستش ندم . خیلی هم حس خوبی داشت . بعد همونجا یه نیم ساعتی نشستم با ساسان 

ساسان کیه؟

گربه نر که تو حیاط  میره میاد . چه چشم و حالت مظلومی داره . 


من عاشق طبیعتم و هوای آزاد و اون پنجره ای که همیشه آرزوش رو میکنم حتما یه روزی تو اتاقم باز میشه.  

آدم سرحال میاد و جون میگیره .


این چند روز که مهمان داشتیم ، برای بار اول ماکارونی با حجم زیاد پختم و برای بار اول سوسیس بندری رو با ترشی فلفل پرورده،  پختم و عالی شدن و همه کلی تعریف و تشکر کردن . 

من همیشه سوسیس بندری درست میکنم با فلفل قرمز پودری ، این بار با این ترشی خییییلی خوشمزه تر شد ، پیشنهاد میکنم حتما امتحانش کنید . 


بخاطر درد دستم امروز اعلام کردم که پای گاز نمی ایستم ، ماما یه چیزی بپزه که اصلا نیازی به کمک من نباشه و همینم شد . این روش اعلام یه رفتار جدید بود از من  

چون دیشب هم جاتون خالی گفتن لازانیا میخوایم و واقعا به زحمتی کاراش کردم و خواهرم کمک کرد ، جوری دستم اذیت شد که خودم خواستم بخورم ، چنگال رو با دست چپ میگرفتم بذارم دهنم . 


امروز هم وقت نکردم طراحی کنم ، هشتم فروردین  جلسه کلاس سال جدید شروع میشه ، دو تا تکلیف دارم که هنوز تو همون اولیش موندم . 

بیزارم از اینکه از چیزی که استاد میگه و میخواد عقب بمونم . 

ولی باید فردا صبح بشینم و خب زمان زیادی ندارم ، هنر کنم یه تکلیف تموم کنم . 

تصمیمم برای گرفتن دوره حرفه ای رنگ روغن  هر روز قوی تر میشه و بیشترین چیزی که الان باعث میشه نتونم شروع کنم ، کمبود وقت هست . بعد مسئله مالی و مسئله جای بوم و وسایل رنگ . 

این هدف شاید جزو اهداف طولانی مدت من باشه اما هر روز بش فکر میکنم .  امسال بطور مشخص تر اهداف کوتاه مدت و بلند مدتم رو یادداشت  کردم و یکی یکی انجام شون میدم ، راستش سال‌های قبل اینجور نبودم ، معمولا آدمی هستم که هفتگی و روزانه برنامه هام رو توی سرم چک و مرتب میکنم . مثلا اینکه این هفته کلا چه کارایی باید انجام بشه و بعد شب به شب همونطور که تو جام دراز کشیدم ، برنامه روز بعد رو توی سرم میچینم . بیشتر وقت ها میتونم اجراشون کنم . 

وقتی تعطیلی باشه بخاطر حضور پسرا تو خونه و یا رفت و آمدها ، من از نظم خودم ناخواسته خارج میشم و برنامه هام عقب میافته . 


خودمو چشم نزنم ، دو سه روزه ظهرها خواب خوبی میکنم شاید از خستگی باشه و یا حال و هوای بهار امسال . 

کل عمرم تو فروردین  چنین هوای خوبی نداشتیم . خدایا شکرت.  

نظرات 2 + ارسال نظر
فرشته یکشنبه 6 فروردین 1402 ساعت 22:45

چقدر عالی نماز زیر سقف اسمون قبول باشه
البته که شهر ما هم هواش عالیه بعد چند سال باران میاد ولی هنوز رادیات ها روشن هستن
از این مچ بندها که دست رو ثابت نگه میداره ببند تا یکم استراحت کنه دستت اخه چه معنی داره مهمون میاد بار کار فقط روی دوش یکی باشه

افرین که اعلام کردی مگرنه هر روز یه چیز تازه سفارش میدن اخه این چه وضعشه من خودم خسته شدم از اشپزی از اینکه مسولیت غذا بامنه وبقیه فقط سفارش میدن هر روز اعلام میکنم که دیگه خستم وسفره رو ساده تر برگزار میکنم

آره نماز خیلی خوب بود
آسمون و هوای ما هم امسال متفاوت از هرسال .
مچ بند میبندم گاهی ... والا تا کار هست و کسی همکاری نکنه هیچ درمانی جواب نمیده
آشپزی طولانی مدت خیلی خسته کننده ست واقعا
یعنییییی چیییی
من حتی دلم برا مامانم میسوزه یه عمره پای گاز
یه سری کارا تاریخ انقضا ندارن

خوب میکنی زیاد پذیرایی نمیکنی

م یکشنبه 6 فروردین 1402 ساعت 12:05

سلام سال نو مبارک
منم مچ درد دارم اول اینکه هرچقدر به روی خودت نیاری و مسکن بخوری باعث میشه بقیه نگران نشن دوم اینکه خرما را با الکل سفید مخلوط کن و یه لایه بکش دور مچت با تنطیف بعد هم با باند کشی ببند هم باعث میشه که بقیه عملا ببینند که دستت درد میکنه و هم باعث کم شدن دردت میشه کوبیده خرما با دنبه تازه گوسفند هم موثره و همین طور مخلوط پودر روناس با زرده تخم مرغ متناوب استفاده کن عزیزم مثلا یکی دو روز باز باشه دوسه روز با یکی از اینا ببند هم به اطرافیان آلارم میده و هم در بهبود دستت موثره

سلام سال نو شما هم مبارک
روش هایی که گفتید واقعا برام جدید بود . یعنی همیشه راه های تکراری بم پیشنهاد شده ، اما اینا جدید بودن . سعی میکنم حتما امتحان کنم

والا یا باید کلا بنالی تا بفهمن درد داری یا کلا رعایت نمیکنن .

ممنونم ازت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد