بعد از مدتها و با کلی کلنجار رفتن با خودم ، تو یه اقدام انتحاری رفتم صبونه اونم تنها . شرایط دوستان مناسب همراهی نبوده این مدت . دیگه امروز به کسی نگفتم .
از دلایل اصلی ش اینه که واقعا نمیشه بی برنامه یه دفعه صبح به یکی بگی بیا بریم صبونه یا ناهار و اون بگه اومدم ... من از اینجور دوستای پایه هیچ وقت نداشتم و خودم هم هیچ وقت اینقدر نتونستم پایه باشم . به هزار دلیل . باید از شب و روز قبل اعلام کنم که قراره با دوستام برم بیرون . با دوستام از دو سه روز قبل باید اوکی بشیم . ببینم داداشم کی بیدار میشه و چه کاری داره ، سرویس دادن به خواهرم چه ساعتی و چطور انجام بشه ، مامانم کار واجبی بام داره یا نه ، آقا چه جور موانعی سر راهم میذاره . و همه اینا نمیتونه همیشه یه دفعه ای اوکی بشه .
ولی امروز با هزار دل دل کردن ، گفتم میخوام برم صبونه و کارای اولیه رو کردم و رفتم . و قبل ۱۱ خونه بودم . بدی تداخل برنامه ریزی های من با سرویس خواهرم هست ، یعنی عمرا بتونم بیخیال پاشم برم دنبال زندگیم .
زنگ زدم آژانس، گفت ده دقیقه دیگه .. ده دقیقه گذشت و من هی زنگ زدم و به هر طریقی تماس برقرار نشد . رفتم سر جاده و شانس یه آژانس رد شد و سوار شدم تا کافه.
صبونه انگلیسی گرفتم ، بسیار خوشمزه و دلچسب. جاتون خالی . بی عجله خوردم و بدون حالت هایی که گاها تو همراهی دوستام اذیتم میکرد. مثلا ساعت برگشتم .. لازم نبود تو رودرواسی باشون بیشتر بشینم . راحت بودم . هرچند کافه رفتن با دوستام یه چیز دیگه ست . اما تجربه خوبیه . گاهی فقط خودمون باشیم و خودمون .
از دست آژانس خیلی شاکی بودم که چطور گفت ده دقیقه و اونجور منو کاشت . برگشتنی زنگ زدم و بشون توپیدم که اگه خواهرتون بود هم اینجور تو خیابون می کاشتینش، و ایشون کلی بهانه آورد که اونقدر زنگ رو زنگ خورده که نتونسته تماس منو جواب بده . و کلی عذرخواهی کرد . هرچند که واقعا توجیه نشدم و این همه بی خیالی و بی توجهی به مشتری، فقط بی ادبی هست . تصمیم گرفتم از این به بعد با یه آژانس دیگه ای برم اینور اونور .
متأسفانه بعضی از ماها چقدر از قالب انسانی مون خارج شدیم .
توجیه الکی میاریم برای بی ادبی هامون و بی احترامی هامون .
چقدر بدم میاد از اخلاق کسانی که پیامم رو بخونن و جواب ندن ... خیلی بی احترامی هست . این چند روزه خیلی پیش اومد و نتونستم توجیهی براش پیدا کنم . اما برای اینکه خودمو ناراحت نکنم ، گفتم شاید دلیل موجهی داشتن .
دیروز تونستم یه اتود تمرینی چهره بزنم ، رضایت بخش بود . میخوام بیشتر روش تمرکز کنم و حداقل هفته ای یه اتود دستی چهره بزنم .
نوش جانت عزیزم
من تابه حال به این فکر نکردم که صبحانه برم بیرون
خیلی کار خوبی کردی
ممنونم عزیزم
راستش از فانتزیای همیشگی من خوردن صبونه و ناهار و شام تو کافه و رستورانه
عاشق کافه رفتنم . اما خیلی دیر به دیر شرایطش برام پیش میاد .
حتما امتحانش کن حسش خیلی متفاوته
مگه میشه انگلیسیت خوب باشه .صبحانه انگلیسی نباشه..))
از این کارا بکن هی بگو دلم خاس
سلام عزیزم نوش جان ارزو میکنم که همیشه این فرصت ها برایتان بیشتر و بهتر بوحود بیاید
سلام مریم جان خوبی شما
ممنونم
مدتی نبودی
نوش جونت عزیزم خیلی کار خوبی کردی رفتی
ممنونم
سلام خوبی عزیزم
نوش جان.چ برو رویی هم داشت صبحانت.دهنم آب افتاد
Bon appetit
راستی اینجور مواقع اسنپ یا تپسی بگیری ب نظرت بهتر نیس
خیلی سریعتر و راحت تره
سلام خوبی
راستش تا حالا نگرفته بودم اسنپ رو میگم . ولی الان بم یادآوری کردی . گاهی نمیدونم چرا اینقدر بی حواس میشم . شاید بخاطر اینه که اسنپ زیاد تو شهر فعالیت نداره و از دور و بری هام نشنیدم ، اینه که ذهنم به اون سو نرفت .
ممنونم جات سبز. آره واقعا هم خوشمزه ست
نوش جون به به وسوسه انگیزِ
مرسی عابر عزیزم
سلام به به چقدر خوب که زمانی رو فقط به خودتون اختصاص دادید لذت وصف ناپذیری داره گوارای وجودتان42629
سلام
تنها رفتن سخته ، اما گاهی تنها گزینه ست
ممنونم دوست عزیز
حرص نخورید