آدم ها به هم مرتبط هستن ، خواسته یا ناخواسته.
بدون اراده، بدون اینکه متوجه بشن چقدر رو هم تاثیر دارن ، سیگنال هاشون مرتب درحال جابجایی و انتقالِ .
چه خوب که بتونیم سیگنال مثبت از خودمون ساطع کنیم .
سیگنال ها وقتی شدت میگیرن ، قدرت انرژی شون به شکل یه هنجار یا رفتار خودش رو نشون میده .
چه خوب که اگه نمیتونیم سیگنال مثبت ساطع کنیم ، یه جوری اون منفی رو هم کنترل کنیم . اصلا چه نیازی هست تو همه چی نظر بدیم .
سکوت گاهی بهترین نوع رفتار هست .
سعی کردم پوش پوش رو ببرم دکتر ... اما مقاومت کرد و فرار .
تنها فرصت رو از خودم نگرفتم ، رفتم و همون داروی سری قبل رو خریدم و گفتم دست رو دست نذارم . چند روز نخورد ... یه روز که آقا خواب بود ، براش جا درست کردم تو حمام و غذاها از چند مدل گذاشتم و شیر و دارو ، به این امید که جذب بشه بخوره . نخورد ... سرکه و دو قطره شامپو مخصوص که از قبل داشتم قاطی کردم و دستکش دستم کردم و با مسواک آروم آروم دست و دهن و بدنش رو تمیز کردم ، مقاومت زیادی نکرد و گذاشت تمیزش کنم ، و فکر میکنم همین کارم باعث شد که میلش به شیر برگرده ، آلودگی های چشمی و دهانی ش تا حد زیادی مانع خوردنش و حتی تمیزکاری های غریزی ش شده بود . من همینجوری بدون اینکه بدونم دقیقا دارم چکار میکنم ، تمیزش کردم . پیش خودم گفتم شاید آخرین راه توجه و مراقبت ازش همین باشه . خدا رو شکر اشتهاش برگشت . از شیر رسید به غذا . هرچند کم ولی میتونه بخوره . شکل و قیافه ش تمیز و سرحال تر شد.
واقعا حالش بد بود و فکر نمیکردم دیگه دووم بیاره . اما حالا خیلی خوشحالم براش . و از خودم راضی ام که تونستم بش کمک کنم . امیدوارم دیگه جلو چشم من مریض نشه . اگه خواست بره سالم بره ، حتی اگه برنگرده . دوس ندارم تصویر بیماری ش آخرین تصویر ذهنی م باشه .
هفته پیش رفتم و ناخن هام کاور کردم . یه مدل خیلی ساده و خیلی طبیعی . جوری که آقا متوجه نشه . خوشکل شدن و حال خوب کن .
حالا خودشون مدل دار و قشنگ هستن . هی نیاز نیس ناخن گیر به دست باشم و گوشه ها و لب پریدگی هاشون رو بگیرم . چون ناخن های من خیلی نرم و شکننده هستن . حالا تا مدتی زیبا هستن و من راحتم. زیبایی هم یه حس نسبی ست و انتخابی . اما هرکاری کنیم که حال مون رو بهتر کنه ، ارزشمنده.
نیازی به ملامت نیس .. شما چک کن ببین حالت با چی خوب میشه . نه من تورو ملامت میکنم و نه تو اینکار کن .
سفارش چهره تقریبا رو به اتمام هست . با اینکه یه سالی میشه کار نکرده بودم، و کمی استرس داشتم ، اما خیلی خوب و مسلط پیش رفتم . و کار خیلی خوبی شده تا حالا .
کلاسای نیمسال دوم قلمچی پنجشنبه تموم شد .
باید برنامه ریزی جدید بدم و بگیرم برای پر کردن همه تایم های خالی این کلاس ها .
باید بتونم زود برنامه رو پر کنم . چون بیکاری ها و ساعت خالی های سختی خواهم داشت . یعنی دلم بخواد یه مدت کمتر کار کنم هم نمیتونم . چون تحمل شرایط سخت خونه ، خارج از توان هست .
باید بتونم بازم بشینم کتاب داستان انگلیسی رو کامل کنم .
و کتاب دیگه ای رو شروع کنم .
باید بتونم شرایط ثبت نام مجدد طراحی رو اوکی کنم .
اونقدر میگم باید باید ... تا بالاخره این کارو کنم .
خوشحالم که گربه تون بهتر شده. خدا بهتون خیر بده
ممنونم عزیزم
خیلی خوشحال شدم که حال گربه بهتر شده عزیزم امیدوارم کاملا خوب بشه
ممنونم عزیزم
درسته. آدم باید ببینه حال دلش با چی خوب میشه همون کار رو بکنه .
حال دلت خوش
ممنونم همساده جان
چقدر خوشحالم که حال گربه خوب شد. دمت گرم.
خوش خبر و شاد باشی همیشه. برای ناخن هات هم: مبارکه
در مورد قضاوت ها: خودت را درگیر نکن. جواب نده و رد شو. اینکه آدم ها یاد بگیرن لزومی نداره همه جا حرف بزنن یه جور پختگی میخواد. من خودم تا پارسال این پختگی را نداشتم. بگذر
مرسی ریحانه که اینجایی . میدونم با حال سخت اما میای اینجا. و میدونم که چقدر منو میفهمی عزیزم ممنونم
خدا بت سلامتی و عمر پر از توفیق بده
آفرین به همتت
مرسیییی
عزیزم.، ساره مهربون ناخنات مبارک باشه، بهترین کارو کردی. در مورد پوش پوش ، برادر من دامپزشک هست اگه سوالی داشتی در خدمتم گل من. عمیقا باور دارم انسانهایی که با حیوانات مهربانن و در جهت کاهش دردهاشون گام برمیدارن، رئوفترین انسانها هم نسبت به انسانها هستند. دستای هنرمند و سختکوشت پرتوان عزیزم، و دل مهربونت ، روشن به نور امید و شادی باشه عزیزدلم
خیلی ممنون فرشته جان .
چه خوب که داداش تون دامپزشک هستن . حتما مزاحمت میشم عزیزم.
ممنون برای کامنت پرمهرت
این مهربونی و کمک بی چشمداشتت به اون طفلک ستودنیه.به قول خودت این سیگنال های مثبتی که میفرستی یه جای دیگه دوباره به سمت خودت برمیگردن.مطمئن باش (:
ممنونم ریحانه جون .
شما محبت داری
شما وقتی نظر رو پستت بازه یعنی میخوای بقیه نظر بدن نباید از نظر ناراحت بشی
از نظر ناراحت نشدم خواننده محترم
از قضاوت تون ناراحت شدم .
شما چطور میگید کاش با آدم ها مهربون تر بودم ؟
مگه شما خبر دارید که من به کسی نامهربونی کردم ؟