نقطه صفر

داشتم به این فکر میکردم که امسال یه جوری از خونه دربیام . اول پیش خودم فکر کردم اگه یه جایی پیدا کنم درحد یه اتاق هم باشه یا  یه کانکس  و برم . 

خواهرت چی ؟

میبرمش با خودم . 

تنها برو !

نمیتونم پشت سرم ولش کنم .

مگه تو زاییدیش؟

نه ولی نمیتونم . 

شاید صدرصد احساسم محبت نباشه ، اعتراف میکنم یه جور وظیفه و نگرانی و عذاب وجدان.  

خب مگه من چقدر درآمد دارم؟ 

مگه همون اتاق یا کانکس هزینه خرید یا اجاره نمیخواد ؟

اجاره ش جور کردی ، وسایل پخت و پز و زندگی چی میشه ؟ 

از کجا میاری ؟

اگه خودت تنها بودی رها و آزاد بدون نگرانی از بابت مراقبت یکی دیگه ، فوقش میرفتی خوابگاه یا پانسیون.  اونوقت سه وعده ت یکی میکردی و یه پتو برای خوابت کافی بود . تا کم کم زندگی یه نفره ت رو بسازی .

به حرف آسونه !

آره اما خیلی چیزا از یه حرف و فکر شروع میشه ! 

من اگه تنها میرفتم،  مسئولیت و کمبود هرچیزی رو تو زندگیم تحمل میکردم تا کم کم بسازمش . اما با وجود اون نمیشه ، خییییلی سخته . 

هم بخوام ازش مراقبت کنم هم کارای خونه رو کنم و هم برم سرکار ، واقعا از توانم خارجه ... اون خودش یه نفره میتونه کل وجود من خالی از انرژی و امید کنه ، چه برسه به اینکه بقیه مسئولیت و خرج زندگی بیافته رو دوشم . من واقعا اونقدر قوی نیستم که یه تنه بتونم بار به این سنگینی رو بلند کنم .


ببین اصلا بعید نیس تو دعوای بعدی از خونه بندازت بیرون !

میدونم کاملا حواسم هست که بعید نیس . 

چکار میکنی اونوقت؟ 

یه ساک میبندم و میرم ، حتی بدون خواهرم . 

مگه مامانت و داداشات میذارن بیرونت کنه ؟

حقیقتش نه . و حتما جلوم میگیرن که نرم . 

و میرسیم باز به 

نقطه صفر و خونه اول 

نظرات 6 + ارسال نظر
سارا شنبه 13 فروردین 1401 ساعت 17:12

من این کار سختو کردم و یکبارجلو همه واستادم و جدا شدم اولش سخت بود اما دیگه راحت شدم صدبارم برگردم بازم جدا میشم.خواهرت هم به نظرم کنارخانواده ت بهتره فعلا باشن.یه موردی نمیشه ارشد قبول شی و بری یک شهر نزدیک خودتون؟

چه خوب که شما بالاخره تونستی .. موفق و سلامت باشی
نه ادامه تحصیل برام ممکن نیس ، دیگه اجازه نخواهد داد که من برم درس بخونم ، حتی اگه فقط یه بهانه برا رفتن باشه هم نمیذاره . برای لیسانس و شیراز رفتن هم به زور راضی شد . اونموقع انعطاف پذیرتر بود
الان خییییلی عوض شد خیلی سخت گیر و سخخخختتت

ریحانه چهارشنبه 10 فروردین 1401 ساعت 15:34

یکی از اقوام ما هم مشکل شبیه به خواهرتون دارن. تحت بهزیستی هستن. میدونم کمک هزینه خوبی شکر خدا ازشون میگیرن.

فقط ماهیانه ۳۰۰ تومن حقوق بش میدن
اصلا راضی نبود تحت پوشش بره ، آقا رفت و کاراش کرد ، اونم میخواست باری از مسئولیت خودش کم کنه

مامان فرشته ها چهارشنبه 10 فروردین 1401 ساعت 14:45

شرایط استخدام توی مناطق محروم نداری؟ شاید اگ معلم حق التدریس بشی حداقل بهونه مستقل شدنت پیدا بشه بعدش دیگه راه هموارتر میشه

نه دیگه استخدامی ها همه حداکثر ۳۰ سال شدن اگه اشتباه نکنم . سنش دقیقا نمیدونم . اما میدونم محدودیت سن داره چون چندتایی رو خواستم اقدام کنم نشد . حتی آموزش پرورش

فرشته چهارشنبه 10 فروردین 1401 ساعت 02:16

عزیز دلم، ساره جان، تصمیم بزرگی هست، تو دختر با درایتی هستی و مطمینم که بهترین تصمیم رو میگیری

ممنونم عزیزم. به سختی خودمو میکشم دیگه . وزنه های سنگینی به پام بسته شده

یک خانم سه‌شنبه 9 فروردین 1401 ساعت 15:15

سلام
می خواستم بگم اگه خواهرتون بهزیستی پرونده دارن به احتمال زیاد خونه بهشون تعلق می گیره ببین می تونی براشون ثبت نام کنی.اینطوری امکان استقلالتون بیشتره

باید یه وقتی بذارم برم یه شرح حال بدم ، ببینم راه حلی دارن ؟
خونه که بعید میدونم ... اینا کمترین مزایا هم به کسی نمیدن

عابر سه‌شنبه 9 فروردین 1401 ساعت 11:19

سلام. اینی که میگم به حرف آسونِ ولی فکر کنم تو واقعا وقتی میتونی خواهرت رو هم ببری که اونقدر درآمد داشته باشی تا ساعتهایی که خونه نیستی کسی رو بگیری که مراقب خواهرت باشه، پس شاید بهتر باشه پلن اولت تنها رفتن باشه ، شاید اگر تنها بری بتونی راحت تر و بیشتر کار کنی و زودتر خودت رو جمع و جور کنی به نظرم حتما یه برآورد قیمت از پانسیونها و... داشته باش

به تنها رفتن هم اولش فکر کردم اما اجازه ندارم ، موانع زیاده ، از آقا نمیتونم رد بشم .
فعلا سعی میکنم کار کنم پولی جمع کنم و جوانب مختلف رو بررسی کنم تا ببینم چی میشه .
رو هیچی نمیتونم برنامه ریزی دقیق کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد