بعد از مدت ها هماهنگی بالاخره دیروز موفق شدیم من و سه تا از همکارای قدیمی بریم صبونه . خیلی خوب بود بعد مدت ها همو دیدیم و کلی حرف زدیم ، هوا خیلی خوب بود ، شب قبل کمی بارون زده بود . خواستیم تو فضای باز رستوران بشینیم ولی ظاهرا بخاطر بارون شب قبل ، اونجا نشستن اوکی نشد و داخل کنار دیوار پنجره نشستیم . هر کدوم یه چیزی سفارش داد و با هم خوردیم . خیلی هم چسبید . منو که میشناسید عاشق رستوران و کافه م .
از همه دری حرف زدیم از زبانکده قدیم و محل کار جدید من و آرزوهای آینده ، چون اون سه همکار که یکی شون متاهل شد و الان ۶ ماهه بارداره و یکی دیگه هم که مدیر داخلی مون بود تو دبیرستان درس میده، اون یکی هم که همزمان با من از زبانکده قدیم دراومد حالا فقط خصوصی میگیره و ترجمه میکنه . از حسرت ها و تلاش هایی که برای زبانکده کشیدیم و نتیجه نداد .
ولی خب هنوز جای امید و آرزو و پیشرفت و رفتن به جاهای بهتر تو کلام شون مشخص بود .
یه مقدار وسواس و نگرانی تنظیم زمان دارم برای همه کارام .. برای جمع و جور کردن همه مطالب و نیازمندی های نیمسال دوم و کلاسای خصوصی.
نیمسال دوم قلمچی ، روز چهارشنبه با یه کلاس شروع شد و بقیه شون هم در مرحله اقدام هستن .
یکی از آرزوهام ترجمه کتاب هست . فکر کنم قبلا هم گفتم . حس میکنم باید باید یه روزی یه کتاب به اسم من دربیاد با ترجمه من و شاید کتاب های بیشتر . چندین ساله به این موضوع فکر میکنم . شاید قبلا اینجا هم اشاره کرده باشم . ولی از اونجایی که مشغله های زیاد و محدودیت جا و مکان دارم و معمولا ناشر ، کتاب رو بعد از سه ماه میخواد همش میترسم نتونم آماده ش کنم . اما بااااید یه روزی این کارو کنم .
از همون همکارم که ترجمه میکنه پرسیدم و یه سری اطلاعات گرفتم . از نظر هزینه که اصلا روش حسابی نیس هم کم میدن هم خیلی دیر . اما حسش و تجربه ش خیلی شیرین و خاصه که خب شامل هرکسی نمیشه . اگه میشد موردی پیدا کنم که اول ترجمه کنم بعد به ناشر بدم ، عالی میشد .
حالا گفتم بازم بیشتر پرس و جو میکنم شاید مورد مناسب شرایطم پیدا کنم .
شرایط من که شرایط نیس ، ضوابطه
پیش آوردن و راه انداختن هر کاری ، همیشه برای من با چالش و زحمت چند برابری همراهه. ولی من کوتاه نمیام .
حتما راهی هست . یا شاید باید کار رو بگیرم و برم تو دل کار ، اونجوری مجبور میشم بازم بیشتر تلاش کنم ، مثلا کمتر بخوابم ، کمتر وب گردی الکی کنم ، بیشتر پای کار بشینم ، و شرایط رو مناسب سازی کنم . بالاخره آدم تا کاری رو شروع نکنه ، راه هاش هم باز نمیشه . حالا اگه شما ناشری هم میشناسید که زمان بندی ش کمی طولانی تر یا آزادتر باشه ، ممنون میشم به من بگید .
شب خوش .
چه کار خوبی کردی برای صبحونه با دوستهات قرار گذاشتی.
من هم ترجمه کردن رو خیلی دوست دارم. امیدوارم راهها برات باز بشه و کتاب مناسبی برای ترجمه کردن پیدا کنی.
ممنونم عزیزم