پدر خوب

زنگ زدم به تیلو تسلیت بگم صداش درنمیومد.  

میگفت بی بابا شدم . 


حالا من بگم از حال خودم ... روز جمعه به حکم باز شدن مجدد مسیر روابط با شوهرخواهر ، که خواهرم هفته پیش اومده بود ... رفتن آبادان آقا و ماما . من موندم و هزار کار. یکی از بالا نگاه کن میبینه ساره داره ضربدری هی از اینور به اونور میدوه تا کارا پیش ببره . 

مامانم بخواد بره جایی دیگه توجه نمیکنه که من کلاس دارم یا نه ،  فقط این بار زبون باز کردم و گفتم نرید یه هفته بمونید بعد بگید نگه مون داشتن ها .

 دیروز ۱۱ تا ۱۲:۳۰ من کلاس داشتم . مجبور شدم غذایی انتخاب کنم که فقط دم کردن برنجش بمونه و زیاد زحمت نداشته باشه . رای گیری بین ۴ نفر نتیجه ش شد دو مدل غذا ... استانبولی و کباب دیگی . سه نفر استانبولی و یه نفر کباب دیگی . همه کارا کردم تا قبل ۱۱ .  کلاس تموم شد خواستم فقط بذارم گرم بشن و دم کنن ... یه دفعه متوجه شدم یادم رفته پلو سفید کنار بذارم ، آها از نهادم دراومد  میخواستم گریه کنم.  تند تند برنج نخیسونده گذاشتم رو گاز و هی قُل خورد ، خوبیش این بود که دیروز دیرتر اومدن بچه ها،  خلاصه با حرص خوردن پلو سفید دم کردم و ناهار کشیدم . 

دو شبه آقا خونه نیس ولی هر دو شب میومد به خوابم و اذیتم می‌کرد.  باورتون نمیشه .... 

یعنی جوری خستگی رو تو تنم تجدید می‌کرد که نگو و نپرس . 

من انگار خار تو چشم آقا هستم . 

کمترین بی احترامی و بیشترین توجه رو من بش داشتم ، همیشه هم تعدّی از سمت اون بوده ، اما کمترین محبت رو به من داشته نسبت به بقیه همیشه آسون گیرتر بوده حتی وقتی زیادی بش بی احترامی کردن ، البته درجواب رفتارهای بدش ، وگرنه بی دلیل نبوده.


یه سری جمله از عمق وجودم تایپ میکنم . بعد میبینم یه جمله برای شما فقط چند کلمه ست و نمیدونید زیر و بمش چیه.  درنتیجه سوءتفاهم پیش میاد ، برای همین پاکش میکنم . 


امروز هم بلند شدم باز همه کارا کردم و غذا پختم بقیه مراحلش هم مونده . البته ساعت ۱۰ اومدن خونه . 

تمرین های کلاسم مونده و کلی کار ریز ریز تو گروه های کلاسام .

  

نظرات 3 + ارسال نظر
یک خانم پنج‌شنبه 16 دی 1400 ساعت 17:22

سلام
چه خوب که دموکداطی رو رعایت می کنی در اشپزی
امروز اگه قابل باشم برات خیلی دعا کردم.ان شاالله گشایش های زیادی در زندگی پیش رو داشته باشی .ساره خانم خانما

سلام خانمی
ممنونم عزیزم از محبتت که یادم بودی

مریم یکشنبه 5 دی 1400 ساعت 13:18

سلام ساره جان کاملا درک تان میکنم من هم یک نمونه اش را دارم :گریه

سلام ..
چی بگم . متأسفانه ...

بارانا یکشنبه 5 دی 1400 ساعت 11:07

واای چقدر خونه شما با مال ما متفاوته. مال ما که اینطوریه:

دو نوع غذا؟ مگه رستورانه. یه نوع بپز. هر کی هم شکایت کرد بگو گشنت نیست. ادم وقتی گشنش باشه سنگ را هم میخوره؛ چه برسه به این غذای لذیذ.
بعد رای گیری میکنی غذا چی باشه؟ ببین با توجه به مواد اولیه و میزان وقتت چی میتونی بپزی.
برنج آخر سر عجله ای پختی؟ خوب خورشت را با نون بخورن.

تربیت بچه از کودکی خیلی مهمه .
من رای گیری کردم برای یه مدل غذا ، نظرم رو استانبولی بود .
با نون بخوره
عادات غذایی خیلی بدی دارن . من هرچی جلوم بذارن میخورم گاهی مزه غذا رو یه ایرادی میگیرم اما به استثنا پیش میاد . ولی این داداشا کار دقیقا هر روز شونه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد