پشت چراغ قرمز

یه فاصله ای سر همین جمله موندم و موندم که از چه کلمه ای شروع کنم و از چی بنویسم . 

کِرسِر عین چراغ راهنما داره میزنه  و منتظر حرکت منه . ( کرسر به این خطی که هی میره میاد تا شما تایپ کنید ، میگن ) . 

انگار که پشت چراغ ماتم برده به یه جایی و همه دارن بوق بووووق میزنن اما من تو عالم خودم نیستم و نمیدونم وقت حرکت شده . 

تو همین حالت پشت چراغ ، کلی ماشین و جمعیت میبینم که با عجله در حال گذر هستن ، بارون تندی زده و برف پاکن ماشین بی وقفه چپ و راست میشه . فرصت نمیکنه بارون روی شیشه جلو رو پاک کنه . هوا سرده و من با اینکه کلی لباس پوشیدم اما هنوزم سرما رو حس میکنم . نورهای قرمز زیادی جلوی ماشینم میبینم و گَه گاهی یه کلاچ و حرکت کوچولو و دوباره ترمز . اما وقفه طولانیه . هیاهوی زیادی هست.  آدمای تو خیابون و تو سرم همه با هم دارن با صدای بلند حرف میزنن ، این وسط هم گاهی یکی یقه منو میگیره و گاهی خودم یقه خودم رو میگیرم . 

پشت این چراغ قرمز چه خبره !

پشت این کرسر چه خبره! 

همه آنچه که الان نوشتم ، همین حالا پشت کرسر یه دفعه خلق شد ، نه قرار بود اینجوری شروع کنم و نه بش فکر کرده بودم .  خوووب شد ... حداقل با یه تصویرسازی قشنگ شروع کردم اگه بقیه ش بد شد شما مثل همیشه ببخشید .

خستگی ها و مشکلات خونه ، منو هر روز تا خود جهنم میبرن و میارن . تا مرز جنون و تا نفرت از زنده بودن . هرطور با خواهرم تا میکنم که بهبودی داشته باشه و یا طوری پیش بره که من کمتر تو زحمت بیافتم ، نمیشه که نمیشه . قرص رو ترک کرد و براساس مطالعات خودش دستور داد براش قرص خریدن ، و مثلا داره درمان میکنه .. اما منو اذیت کرده با سرویس هاش . وقت و بی وقت . 

و من نمیدونم گناهم چیه که دارم مجازات میشم . 

من به اینکه اون چه گناهی کرده که تو این حالت هست ، کاری ندارم و واقعا به این فکر نمیکنم که اون داره مجازات میشه .

لزوما گناهی درمیون نباید باشه که تو زندگی گرفتار و بیچاره بشی مثل ساره ، اما اسمش میذارن تقدیر و سرنوشت و ماله میمالن به هممممممه چی .

من دقیقا راجب خودم حرف میزنم و قضاوتی از اون ندارم . 

تا همین امسال من ۲۰ ساله که دارم ازش پرستاری میکنم . بییییییسسسست سال ، یه عمرههههههه.  

دقت کنید انگار خلق شدم برای بیهوده زیستن . 

۱۶ سال کار بدون بیمه و آینده ‌

۲۰ سال پرستاری هم که جوونی م و جسم و روحم به پاش نابود شد و رفت .

فقط کاش یه ذره بیشتر مراعات می‌کرد.  


نمیام بنویسم چون یا وقت ندارم یا حس و حال . بین کتاب و درس ها گیر کردم . 

دوره رو ثبت نام کردم و از آذر شروع میشه از اواسط آذر . یه سری تکلیف تا شروع کلاس باید انجام بدم . 

گوش دادن به آهنگ خارجی و دیدن فیلم زبان اصلی و مطالعه کتاب معرفی شده ، همه اضافه شدن به بقیه فعالیت هام . 

گاهی به خودم میگم که چی آخه ساره ... 

چقدر دیگه باید بخونی و چقدر باید تلاش کنی ... 

و چقدر هزینه و بدهی داشته باشی . یعنی عجیب این چند ماه آخر ، بی درآمد بودم و تازه خرج های زیادی برام پیش اومد و بدهی رو بدهی و حتی برای ثبت نام دوره زبانم مجبور شدم از پس اندازم خرج کنم . ولی لازم شد دیگه و تو  این مقطع ، این هزینه ها لازم بود . 

خوبه یه دوستایی دارم که اینقدر خوبن .. که یا خودم بگم آقا پول لازم دارم بم قرض بده اما شاید تا حداقل یه ماه دیگه نتونم بدم ، یا میگم به محض اینکه ترجمه یا خصوصی گیرم اومد پولت برمیگردونم.  

یا خودشون اونقدر خوبن که وقتی متوجه میشن دستم خالیه ، خودشون میان با دل و جون بم پیشنهاد میدن ، تعارف نمیکنن . 

من مدیونم به محبت این دوستام.  دینی که ادا نمیشه هیچ وقت.  شاید پول رو برگردونم،  اما اون لحظه رو و اون زمان و حس لطف و محبت شون رو نمیتونم برگردونم و جبران کنم . 

فقط دعاگو هستم که همیشه تن شون سلامت و دل شون شاد باشه . غصه تو دل شون راه نداشته باشه و درمونده زندگی نشن . 


دعای خاص من اینه : الهی هیچ وقت درمونده زندگی نشید . 

چون من درمونده م و کاملا میفهممش.  

این جمله رو اگه به کسی بگم ، پررررررِ حرفِ . یعنی براش دعا میکنم از هر عذاب و دردسری و مشکلی به دور باشه انشاالله. 



نظرات 1 + ارسال نظر
فرساد چهارشنبه 5 آبان 1400 ساعت 14:37

سلام دوست پرانرژی و فعال
امیدوارم هرجا هستی تنت سلامت باشه و در مسیر تحقق آرزوهات باشی
خوب اول کار برای کارنامه پربار چند سال گذشته ات بهت تبریک میگم
۲۰ سال پرستاری از یک بیمار با جان دل
۱۶ سال تدریس زبان
عالیه، عالیه تصور نمی کنم ۱۰ درصد جامعه کارنامه ای به درخشانی شما داشته باشند
تهش توی ۴۰ سالگی می تونیم بگیم ۱۸ سال کار کردیم و در عوض سود کردیم و حقوق گرفتیم و الان یادمان نمیاد بیشتر حقوق و یا در آمدمون چکار کردیم
اما کائنات برای شما یک حساب پرباری ذخیره کرده
۲۰ سال بدون توجه به بهره مادی به یک نفر خدمت و عشق دادید
۱۶ سال به بچه ها، عشق و درس دادید بدون دریافت بهره مادی زیاد
اصلا منظورم این نیست که الان همه برویم و رایگان کار کنیم، اما یکجایی ، احساس میکنم چقدر ذخیره عشق و معنویات ما خالی و کم هست
و اینجا به شما غبطه میخورم
من مطمئنم به موقع، این ذخیره عشق شما در حساب کائنات لبریز میشه و شما توی دریای این عشق و محبت غرق میشی
براتون موفقیت های روز افزون آرزو میکنم

سلام دوست عزیز.
من اصلا کلی شرمنده شدم . از درون خودم که مجبورم اعتراف کنم ، نمیتونم بگم واقعا یا همیشه با عشق بوده . گفتنش سخته چون شرایط خیلی سخته .
ولی این دید و حسن مثبت شما واقعا جای قدردانی داره و خوبی شما رو نشون میده .
کارنامه درخشان و این همه توصیف زیبا از شما .
خجالت زده کردید منو .
امیدوارم شما هم موفق و سلامت باشید.
امیدوارم کائنات منو خوشحال کنه و یه روزی از ته دل حس خوشبختی و خوشحالی کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد