خستگی م و دلزدگی م از زندگی ناچیزترین وصفی که میتونم بدم .
خدا نصیب کسی نکنه که مریض داشته باشه . دقیقا هم روحت میره و هم جسمت نابود میشه . بدتر از اونم اینه که هر کاری کردی خودت یه جوری هدر رفته ببینیش. نه از بحث ثواب و این چیزا ، بلکه از دید خودت و طرف .
با همه زحمتی که میکشی انگار هیچ کاری نکردی .
متاسفانه وضعیت خواهرم خیلی شدید رو به ضعف بدنی پیش میره. نمیخوام بگم خودش تقصیر داره یا نه .
اما من واقعا خسته م .
دلم میخواد یه مدت برم یه جایی که هیچ آشنایی نبینم . انگار بی کس ترین آدم دنیا . دلم نمیخواد با کسی روبرو بشم که منو بشناسه . میخوام تو حال خودم باشم ، نه به نگاه دیگران هی خودمو یه شکل کنم .
برم تو یه کلبه و اونقدر دور بشم که واقعا از ته دلم بخوام که برگردم.
زندگی و امید تو خونه ما به پایان خودش رسیده .
منم تلاش میکنم و دست و پا میزنم فقط .
آقا هم نصف شب به بهونه تعمیر بخاری ، دستگاه بلووِر روشن میکنه . بلوور دستگاهی که باد تند و با صدای بلند میزنه برای تمیزکاری یه سری وسایل دیگه . ساعت ۲ شب بدون اینکه کسی رو آدم حساب کنه ، این کارو میکنه . همه خطوط رو رد کرده و فکر نمیکنم چیزی باشه که ازش رد نشده . از زنده و مرده و حتی ناموس خودش و بقیه .
امروز دلم میخواد نباشم ، عاجز شدم از دست و پنجه نرم کردن با این زندگی که فقط منتش رو سر منه وگرنه زندگی کردن به معنای لذت بردن توش ندیدم .
شرایط سختیه ومیفهمم چی میگی وقتی یکی حتی سعی هم نمیکنه یکم بفهمه کار بقیه خیلی سخت میشه
آره عزیزم متاسفانه خیلی سخته
از ته دل برات آرامش وصبوری آرزو میکنم . امیدوارم خدا خودش گشایش وفرجی حاصل کند . آمین
ممنونم آلبالو جان . برای شما هم همینطور عزیزم
فقط میتونم بگم خدا بهت صبر بده و امیدوارم فرجی حاصل بشه
ممنونم. امیییییدوااااارم
واقعا حق داری و خیلی سخته.
راستی خواهرت از ویلچر استفاده میکنه؟ ویلچر حمامی و ویلچر بیرون رفتن.
مرسی عزیزم.
ویلچر معمولی داره برای زمانی که بریم سفر . هرچند سال یه بار . اون توانایی استفاده از دست هاشو نداره . ویلچر هم بود اون نمیتونست استفاده کنه .
همش بکش بکش و با زحمت و فشار زیاد جابجاش میکنیم
حق داری عزیزم و می فهممت
خونه پدری من همه این ها روی دوش مامان و دو تا بردارهاست
و برای شما سخته چون همه بار زحمت خواهرت روی دوش شماست
کاش می شد نگهداری و رتق و فتق خواهرتون رو بین بقیه خواهرها و برادرهایی که براشون مقدوره تقسیم کرد بدون اینکه زحمتی به شم یا مامانتون اضافه شه
همه متاهلن و تو شهر نیستن . هرکس هم گیر زندگی خودشه .
چی بگم والا . راه چاره شاید پرستار باشه که اونم ...
خیلی سخته که اینهمه بی فکر باشه آدم
حالا فکر شماها نیست فکر همسایه ها هم نیست؟
همسایه ها صداشون در نمیاد؟
اون صدای بلند ساعت 2 شب؟
من آرزو کردم از ته دلم ... که بهترینها نصیبت بشه... تو لایق بهترینهایی... پر از زندگی و شور و هنری...
چون از نزدیک دیدم نگهداری از مریض را و فرسایش مداوم اونایی که پرستاری میکنند را میفهمم چی میگی...
خیلی سخته
خیلی
همسایه ها !!!!
خونه ها ویلایی، فکر نکنم صدا بشون برسه .
ممنونم از آرزوی قشنگت .
خیلی سخته خیلی