شنبه تون گل و بلبلی

دیروز رفتن آبادان و تا الان که دارم مینویسم هنوز نیومدن.  مجبور شدم کلی کار انجام بدم با یه دست و البته یکمی مشارکت اون دست عمل کرده . دست چپم هم توان نداره و تو کار خیلی درد میکنه مخصوصا تو بازو . خیلی ناراحتم و هر بار براش بغض میکنم . مامانم نمیخواست بره اما خواهر آبادانی اونقدر اصرار کرد که منم گفتم برو ، با کلی اصرار راضی شد بره . داداشم هم یه کوچولو کمک کرد . صبح کلی منتظر شدم تا بلند شه و این دو تا رو بلند کنه . یعنی من و مامانم و داداشم نباشیم اینا رو زمین میمونن. 

همیشه تو تنهایی ها ، کیک میپختم،  کمدم مرتب میکردم و طراحی میکردم.  اما این بار نشد کار اضافه تر کنم . همین کارا هم کلی بم فشار آورد و اذیت شدم .

فقط یه کار کردم اگه گفتییییید. ...

















































پیشی رو از صبح تا ظهر آوردم تو حیاط . خدا رو شکر پاش خیلی بهتر شده فقط کمی لنگ میزنه . نمیدونید چقدر لوسه.  براش شیر ، آب و مرغ آماده کردم و گذاشتم تو سایه . لابلای کارام هی میرفتم بش سر میزدم . دیروز میتونست رو دو تا پاش بایسته و غذا از دستم بخوره . راه میرم دنبالم راه میفته.  داره کم کم به حرفام توجه میکنه و انجام میده . مثلا بش میگم بیا ، میاد . یا تو کوچه بش میگم همین جا بمون جایی نرو ، یا دنبالم نیا ، به حرفم گوش میده . خلاصه کلی از نبود آقا بهره بردیم من و پیشی . الانم براش غذا بردم تو کوچه و آب گذاشتم. 

نمیدونم میان یا نه . اگه نیان غذا از بیرون میگیریم نمیتونم بپزم . دیروزم به زحمت اول نوع غذا رو انتخاب کردیم بعد پختم و ظرف شستم .


دوستان اگه اطلاعاتی راجب جایی که به من کار نقاشی کودک مثلا تو کتاب های کودک بده ، معرفی کنید  . دیروز به پیشنهاد یه دوست خوب ، این ایده تو سرم افتاد که دنبال این کار باشم   . تو گوگل نتونستم چیزی پیدا کنم . فقط یه تعداد اسم افرادی که کارشون تصویرسازی بود پیدا کردم که از اینستا فقط یه نفرشون بود و پیام دادم ولی جواب نداده .


نظرات 2 + ارسال نظر
مرجان چهارشنبه 23 مرداد 1398 ساعت 00:38 http://http//mah-va-man.blogfa.

وای ساره یکم ترسناکه پیشی که .انشاله موفق بشی تو کار جدید عزیزم

وای چه خنده م گرفت از حرفت . ترسناک
چون همه پیشی هاشون سفیدن این بچه گیر من اومد این رنگیه.
ولی ترس نداره خیالت راحت

فرساد شنبه 19 مرداد 1398 ساعت 14:05

سلام دوست عزیز با قلب بزرگ
احساس تعلقی که حیوانات به آدم پیدا میکنن واقعا عالیه، خوشحالم گربه شما زنده مونده و دوام آورده، بهش محبت کن و از شیطنت هاش لذت ببر
پشت گردنش براش با انگشت ماساژ بده اینا دیوانه این کارها هستن
براش اسم بزار الان وقتش هست به اسم صداش کنی
اگر باهوش باشه دو سه روزه اسمش یاد میگیره
دیگه تا موقع مردن فراموش نمیکنه

دوست دارم اسمش و عکسی که ازش طراحی میکنی اینجا ببینم

سلام دوست من . من همش پیشی صداش میکنم . حس میکنم این اسم رو حالا میشناسه. راستش اسم خاصی در نظر ندارم . هر بار میبینمش کلی نازش میکنم . عکس با کیفیت ندارم ازش . گرفتم میذارم اینجا . امشب یه کار جدید انجام داد . براش انگشت میزنم رو پاها می ایسته و دو دستی ، دست منو میگیره و سرش میماله به دستم گاهی هم یه کوچولو دندون میزنه . اما من نمیذارم گازم بگیره . دستم هم کاملا با صابون میشورم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد