سه روز که دیگه گربه م ندیدم . نمیدونم چی شده بیچاره .
من هنوزم نمیتونم برای بلاگ اسکای کامنت بذارم و هی باید مرورگر عوض کنم .
خبر خاص و قابل عرضی نیست.
دلم برای وسایل کار و طراحی م تنگ شده. دوس داشتم یه اتاق داشتم که توش یه میزتحریر بود و همه وسایل کارم رو میچیدم روش ، اینجوری مجبور نمیشدم برای هر بار کار کردن ، هی پهن کنم هی جمع کنم . و از دیدن شون جلو چشمم لذت میبردم و هروقت حسم میکشید مینشستم پشت میز و کار میکردم.
اتاق شخصی داشتن هم جزو آرزوهای من بوده و هست.
همین دیگه ...
کاش میشد یه تیکه از حیاطتتون رو برداری یه اتاق کوچولو در بیاری. حتی اگه فقط یه میز هم توش جا بشه کافیه برا شروع
الان اتاقت با مامانت یکیه. نه؟
نمیشه یه میز تحریر بخری و بزاریش گوشه اتاقت؟
خونه مون دو خواب داره که هر کدوم به هم و به پذیرایی در داره . اتاق شخصی حساب نمیشه همه ش عمومی . من و خواهرم شب تو اتاق میخوابیم بخاطر مشکل جابجایی اونا اغلب نشستن ها تو اون اتاق و همیشه غذا توش میخوریم . جا نیس که بخوام یه میز تحریر بذارم . قربونت
انشالله به زودی صاحب همه ارزوهات بشی
ممنون عزیزم سلامت باشی
سلام دوست خوبم
الهی که هر چی زودتر آرزوهای قشنگت مستجاب بشه
من منتظر اون روزی هستم که از اتاق قشنگت با دیزاین بینظیرش برامون عکس بفرستی
یه اتاق همون شکل آرزوهات...
از دست بلاگ اسکای خسته شدم
سلام عزیزم. ممنون. الهی آمین