همیشه دلم میخواست یه حیوون خونگی داشته باشم.  خرگوش ، همستر ، یه توله پشمالوی ناز یا یه بچه گربه مامانی . اما از اونجایی که خودم تو خونه اضافی هستم ، مسلما عملی کردنش چیز غیرممکنی بوده و هست.
چند وقتی بود که یه بچه گربه تو کوچه میدیدم و براش ضعف میکردم . اونم می ایستاد نگام میکرد یا پشتم راه می افتاد.  تا اینکه دو شب پیش با دستاش آویزون پام شد و منم خم شدم سرش رو ناز کردم و قلب ها تو تاریکی کوچه بالای سرم به پرواز دراومدن.  با ترس از دیده شدن و دعوای آقا ، آوردمش داخل و بش آب دادم ، بیچاره چقدر تشنه بود . داداشم تو حیاط بود و کلی ذوق کرد دیدش،  اون خواهرم هم اومد کلی باش بازی کرد . براش مرغ پخته آوردم ریز کردم دادم خورد که بعد شوهرخواهرم گفت این بیچاره شیرخواره ست الان نباید بش غذا میدادید،  یه لحظه هم لقمه تو گلوش گیر کرد بیچاره .
بعد اینقدر بازی کرد و نمک ریخت و خودش رو لوس کرد و رو زمین قل خورد که دل کندن ازش سخت شد . ولی اون خونه من نیس که بتونم بچه گربه رو توش نگه دارم . با ناراحتی بلندش کردم و بردمش تو کوچه.  بعد رب ساعت رفتم دم در ، دیدم همون جا ایستاده.  ناچارا در و بستم و اومدم داخل.  روز بعد صبح که خواستم برم باشگاه،  کنار مامانش بود ، منو دید و اومد طرفم  ، منم عشق کردم و خندیدم و خدا را شکر کردم بخاطر این خلقتش.  و رفتم باشگاه.  برگشتنی یه پاکت شیر براش خریدم که اگه دیدمش بدم بخوره . کل روز ندیدمش تا دیشب که داشتم تو کوچه رد میشدم،  دوباره دنبالم راه افتاد و آوردمش خونه . دزدکی براش شیر تو کاسه ریختم و اونم شروع کرد به خوردن . منم لذت بردم.  بعد که آقا خوابید، بردمش داخل که خواهر برادرم هم ببیننش و اونا هم لذت ببرن.  کلی بازی کرد و شیرین کاری . خودش رو هی لوس کرد . بش گفتم دیگه وقتشه بری پیش مامانت.  بغلش کردم و بردم تو کوچه. 

دلم میخواد بیارم با مادرش ازش مراقبت کنم . اما خب نمیشه . ولی واقعا حالم با دیدنش خوب میشه . حالا دیگه بچه‌ها میگن گربه ت کو ؟ یا گربه ت تو کوچه دیدیم. 
بیچاره حیوونای بی زبون که تو گرما و گرسنگی تلف میشن . کاش دنیا اینقدر جای بدی برای زندگی نبود . کاش مهربون تر و مادرانه تر بود .


من اگه مادرانه ها یا پدرانه های زیادی تجربه نکردم اما دوستانه های زیادی داشتم . دوستانه هایی از جنس فرشتگان.  که این نعمت شامل هرکسی نمیشه . دوستی که همه جوره تلاش میکنه حالت رو خوب کنه . با فرستادن معما ، برای اینکه تو رو از لاکت دربیاره.  و تو رو به چالش بکشه . با اینکه از حل معما و مسئله خیلی خوشم نمیاد و خودم میدونم دلیلش فقط تنبلی ذهنی و اینکه خستگی زندگی ، طاقت فکر کردن و حلاجی مسائل رو ازم گرفته . ولی دل میدم به این کار و کیفش رو میبرم چون ورای این کار فقط عشق و محبت .
ممنون از همه تون که کنارم هستید .

نظرات 5 + ارسال نظر
مرجان جمعه 11 مرداد 1398 ساعت 15:27

سلام ساره جان واقعا استرس آدم با حیوون خانگی کم میشه منم خیلی دوسشون دارم ولی هیچ وقت شرایط نگهداریشو نداشتم متاسفانه

سلام خانم خوبی عزیزم. آره خیلی حالم رو خوب میکنه . ولی به قول تو نگهداری ش سخته . من اگه اختیار دار بودم میبردم واکسنش میزدم که خیالم راحت بشه بعد نگه ش میداشتم

ریحانه سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 22:14

مرسی گلم. عالی بود کارش. دستش سبکه ولی پولش سنگینه
واای ۴ تا دندون دیگه هم دارم
من با اینکه هر شب مسواک و نخ کلی با حوصله میزنم. اب نمک و دهانشویه استفاده میکنم، ولی متاسفانه همه دندونام مشکل داره.

پول همه چی سنگین مخصوصا دندون پزشکی. ولی خدا رو شکر برای مشکلاتی که با پول حل میشن . دندون خیلی بد . یکیش خراب بشه دیگه تا آخرش رفتی . ربطی هم به مراقبت نداره ،

ریحانه سه‌شنبه 8 مرداد 1398 ساعت 15:50

علل حساب یه دعای خیلی عمیقی برا من بکن. دارم میرم دندونپزشکی ...

وای عزیییییزززززم. الهی هیچ وقت درد نکشی آمین . الهی دست دکترت سبک باشه

فرساد دوشنبه 7 مرداد 1398 ساعت 22:16

سلام، آفرین بهت تبریک میگم
واقعا استرس آدم حیوانات کم میکنن و شادی های کوچکی روزانه به شما هدیه میدن
من هم گربه دارم، گربه ها تا توله هستن بی اندازه بازیگوش، و جذاب هستند و اگر بهت عادت کنن احساسات زیادی بروز میدن
تقریبا همه خانمها را جذب میکنن با ملوس بازی هاشون
، برعکس سگ ها
اگرچه بی نهایت سگ باوفا و با احساس هست، اما کمتر آدمها با سگها ارتباط برقرار میکنن
اکثرا میترسن و گارد میگیرن
درضمن گربه ها بسیار تمیز تر از سگ ها هستن
بعضی معتقد هستند گربه خوش شانسی میاره
پیشنهاد میکنم ارتباط با گربه را حفظ کن، اما اگر میبری داخل منزل حتما مواظب باش چون اینها که واکسن نخوردن ممکنه انگل داشته باشن
مواظب باش دستت به شوخی یا از ترس گاز نگیره، بعد از رفتنش هم دستها را با صابون بشور

گربه ها به نور لیزر ، صدای سوت، عروسک های کوچک پشمی بسیار علاقه دارند و ساعتها باهاش بازی میکنن

سلام آقا فرساد خوبید . انشاءالله تندرست و موفق باشی. چه خوب که اطلاعات بم دادید . خوش به حالتون که گربه دارید . بله دستام شستم . خیلی شیرین و شیطون بود . واقعا دوس دارم یه حیوون نگه دارم شاید در آینده . میذارمش تو لیست آرزوهام
دو روز که ندیدمش بیچاره گربه .

تیلوتیلو دوشنبه 7 مرداد 1398 ساعت 11:09 http://meslehichkass.blogsky.com


تو مهربونی و اینا ازت هیچ بعید نیست
تو به همه ی اطرافت عشق میدی و معلومه یه بچه گربه ملوس هم شامل این مهربونی میشه
من هیچوقت حیوون خونگی دوست نداشتم وندارم
هیچوقت نمیتونم بااین موضوع کنار بیام
من همون گل و گیاه هم اگه وارد چهاردیواری خونه بشه خوشم نمیاد... باید بیرون ازشون نگهداری کنم
آدمها فرق دارن
و زیبایی زندگی با همین تفاوتهاست
امیدوارم روزی برسه که هرکاری دلت میخواد بتونی انجام بدی بدون دغدغه

مراقبت از گل و گیاه و حیوون کار آسونی نیس. من خیلی تو مراقبت از گیاه تجربه و سابقه خوبی نداشتم . شاید برای همین میلی بش ندارم اما اگه جای مناسبش رو داشته باشم و یاد بگیرم مراقبت کنم بدم نمیاد یه گلخونه داشته باشم . ولی حیوون خونگی رو بیشتر دوس دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد