دلتنگ تون شدم

امروز حوس کردم بیام بنویسم .

دلتنگ اینجا و شما شدم  .

همه تعطیلات تو خونه پا تلویزیون و  به مهمون داری و نقاشی و گاهی کتاب خوندن گذشت تا الانش با اینکه از در خونه درنیومدم ولی به نظرم زود گذشت . با احتیاط از کنار آقا روزها رو سر کردم .

نگرانی سیل تو خوزستان و دنبال کردن اخبار سرگرمی جدیدم شده .

چند وقته رفتم تو چالش شکر مداوم.  سعی میکنم حتی اگه اتفاق بدی بیفته به جای ناراحتی ، بگم خدایا شکرت. 

بعد عید فقط دو روز کلاس دارم . باشگاه هم از اردیبهشت شروع میشه . امیدوارم ترم جدید زود استارت بخوره که زودتر مشغول کار بشم و تو خونه نباشم .

آقا صبح تا شب رو منبر اصلا خسته نمیشه .

دیروز دختر نازنینش با کل خانواده ش اومده بودن کلا 21 نفر بودن غیر از ما که اهل خونه بودیم . کلی غذا پختیم و کلی اضافه اومده که فکر کنم تا سه چهار روز دیگه اگه بخوایم ازش بخوریم هست . کچل مون کرد برا این مهمونای ویژه ش .


مراقب خودتون باشید دوستان عزیز من .



نظرات 4 + ارسال نظر
تیلوتیلو یکشنبه 18 فروردین 1398 ساعت 16:14 http://meslehichkass.blogsky.com


ما هم دلتنگتیم

قربونت

فرشته چهارشنبه 14 فروردین 1398 ساعت 01:46

سلام دوست من
بعدمدتی غیبت اومدم امیدوارم خوب باشی وروزهای خوب تر پیش روت

ممنونم فرشته جون

محسن از دنیای دوست داشتنی دوشنبه 12 فروردین 1398 ساعت 22:10

سیل اومد پیش شما؟ :|

والا سه روز تو آماده باش هستیم . البته کار خاصی نکردیم ولی خب نگرانیم و استرس داریم .
من که نمیدونم یه جوری ام انگار بدم نمیاد بیاد منو ببره . نمیدونم چرا حسم اینطوره. طمعی به زندگی ندارم

masoud یکشنبه 11 فروردین 1398 ساعت 11:59 http://purelove67.blogsky.com

هر لحظه را به گونه‌ای زندگی کن که گویی واپسین لحظه است و کسی چه می‌داند؟ شاید آخرین لحظه باشد.
عشق، نخستین گام به سوی ملکوت است و تسلیم، آخرین آن؛ آری تمام سفر دو گام بیش نیست.

به به

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد