سوژه به راه

داداشم از ترکیه برگشت و کلی بش خوش گذشته بود.  برام دو تا بلوز آورده . و برای بقیه هم هرکس یه چیزی آورده. 

قبل از اینکه بره هیچ حرفی از رفتنش جلو آقا نزد . چون میدونست سوژه داغ میشه و حرفها دلش رو خالی میکنه . یه روز قبل رفتنش بش گفت میخوام برم و ما منتظر یه سونامی بودیم . اما از اونجا که رفته بود چند روز قبل تر یه دختر از همون جاهایی که برا من پیدا میکنه برا اون پیدا کرده بود و میخواست رای مثبت ازش بگیره ، هیچی نگفت و تازه بش گفت رفتی سه تکه پارچه و چمدون بخر که برگشتی بریم خواستگاری.  داداشم هم بش گفت باشه باشه و رفت .

تو این یه هفته که داداشم نبود حرف خاصی راجب رفتنش نگفت.  حالا که داداشم برگشت و آب پاکی ریخت رو دستش که من زن نمیخوام ، آتیش گرفت . و اونقدر بش فشار آورد تا معلوم شد رفته بدون هماهنگی ما با خانواده دختر قرار گذاشته و داداشم بخاطر اعتبار آقا جلو مردم باش راه افتاد و رفتن خونه دختر . داداشم میدونه که چی میخواد اما آقا دنبال یکی میگرده که بتونه مثل من بزنه تو سرش و هیچی نگه . تو خونه کلفتی کنه و دنبال هیچ رفاهی نباشه . میره خونه مردم و از یه چیزایی حرف میزنه که نمیدونم کدوم خل و چلی حاضر میشه به داداش من بله بگه . ولی خب پیدا میشن خانواده هایی که دختراشون رو فقط شوهر میدن یکی مثل آقای خودم . فقط فرقش اینه که من راه ندادم که هر آشغالی بیاد تو خونه . حالا جنگ شروع شده و جمعه مون از ساعت 4 صبح سیاهی ش زندگی رو گرفته .

داداشم مدتیه که انتخابش رو کرده و به دختر همه مسائل شخصی و خانوادگی مون رو گفته و دختر با اینکه تحصیل کرده و شاغل هست همه این مسائل رو به منطق پذیرفته و الان در ارتباط هستن . البته یه کم مشکل پذیرش از سمت مادر دختر هست که اونم امیدوارم رفع بشه . من دختر رو دیدم و حتی با هم در ارتباطیم.  و واقعا داداشم رو دوس داره و بهش احترام میذاره .


ناراحتی م از اینه که تو خونه ما حتی پسر حق انتخاب و نه گفتن نداره . گزینه هایی پیدا میکنه برامون در حد لالیگا   . گزینه های فول آپشن که نمیتونی خودت رو حتی باشون در محال هم تطابق بدی . داغوووووون. 

حالا سوژه گرم امروز جواب رد داداش من هست و باز هم سوژه اصلی منم . اما میخوام هر وقت شروع کرد به حرف زدن هندزفری بزنم تو گوشم و صداش نشنوم .

دعامون کنید .

نظرات 3 + ارسال نظر
ریحانه شنبه 4 اسفند 1397 ساعت 21:52

چه خبر از نقاشی هات؟

همچنان مشغول یادگیری و تمرین هستم . رضایت بخش بوده تا حالا.

تیلوتیلو شنبه 4 اسفند 1397 ساعت 09:28 http://meslehichkass.blogsky.com


چقدر حرص میده این پدرجان
ای خدا
تو بهترین راه را پیدا کردی
یه آهنگ شاد بزار که هیچی نشنوی

حتما عزیزم.

ریحانه جمعه 3 اسفند 1397 ساعت 16:48

سلام گلم چطوری؟ دیشب شرمندت شدم. تو راه بودیم و دیگه موبایل خط نمیداد.

موبایلم هم یه طرفه هست فعلا. نتونستم باهات بعدش تماس بگیرم.
راستش من سختمه با موبایل. چون من هم مثل تو خیلی همش مسیولیت دارم. معمولا نمیتونم با موبایل صحبت کنم.

خییلی خیلی شرمندت شدم. ولی هی دعا کردم کاش دلت شاد باشه و یکی باشه الان باهات حرف بزنه.

من وااااااااااااقعا ناراحتم که هم صحبت خوبی برای تلفن برات نیستم و عمیقا آرزو میکنم یه دوست خوب پیدا کنی که همیشه کنارت باشه و راحت باهاش حرف بزنی.

سلام عزیزم. این چه حرفیه آخه . دشمنت شرمنده باشه . خب آنتن نداد قطع شد تقصیر تو که نبود .
اصلا ناراحت نشدم . شرایط رو هم درک میکنم . تو دوست خیلی خوبی برای من هستی مهم نیست ابزار ارتباطی مون چی باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد