دیروز صبح رفتم یوگا . بعد ظهر هم کلاس بودم .
امروز رو کلا تعطیل اعلام کردن بخاطر گرمای بیش از حد .
اما صاحب باشگاه گفت من هستم و بیاید یوگا . تو دل دل بودم که برم یوگا یا بمونم خونه نقاشی کنم . پیام داد گفت برات سالاد ماکارونی آوردم حتما بیا . آخه دیشب بش پیام دادم که امروز شاید نرم . ولی صبح که پیامش دیدم دیگه مجبور شدم برم . نگران سوال جواب های آقا بودم ولی رفتم . از خونه تا باشگاه رو تو 40 دقیقه پیاده روی خیلی آروم و ریلکس طی کردم و هرچی سوپری باکلاس سر رام بود رفتم که تست جو بخرم . که بالاخره تو سوپری نزدیک باشگاه گیرم اومد . تو این گرما من ریلکس راه رفتم و خیس عرق شدم و پوست صورتم سرخ شد اما لذت بردم . خیلی وقت بود اینجوری بی هوا پیاده روی نکرده بودم .
وقتی دلت و فکرت رها و شاد باشه واقعا گرما و سرما مهم نیست.
رسیدم باشگاه و تا مربی اومد و شروع کردیم به ورزش .
به گفته مربی و دوستان یوگایی بدنم انعطاف خیلی خوبی داره برای زدن حرکات سخت . امروزم یه حرکت سخت داشتیم که بعد از ارشد کلاس من بهترین بودم . خی مسلم که وقتی مربی ازم تعریف میکنه چقدر بم میچسبه و انگیزه میگیرم .
کاری که سعی میکنم همیشه به شاگردام انگیزه یادگیری و پیشرفت بدم بشون و کمک شون کنم تغییر مثبت کنن .
امروز خیلی بم چسبید با همه گرما و سوزش آفتابش.
باید فردا صبح بشینم قسمت اصلی و نهایی طرح رو تموم کنم و بعدش بشینم پای پردازش کار و رفع اشکالات اون . دیگه وقت زیادی ندارم و آخر هفته ها کلی کار درمیاد برام . فقط خدا کنه مهمون نیاد من تو کار نمونم.
راستی هنوز شمس منو از تو کمد صدا میزنه و میگه بیا بقیه داستان رو برات تعریف کنم . و خانم الا هم معطل منه که رمانش تموم کنه . همه افراد داستان رو معطل خودم کردم .
دوستون دارم چون همیشه در نزدیک ترین فاصله از خودم حس تون میکنم .
چقدر خوبه که امروز حالت خوبه
خوشحالم که بهت خوش گذشته
من با جوی دو سر رابطه ی بی نهایت خوبی دارم
خوردنی رژیمی بینهایت خوشمزه
خوشحالم که طراحیهات به جاهای خوب خوب رسیده
ممنونم عزیزم. اتفاقا من یه بار جو با شیر گرم امتحان کردم با عسل و دارچین اما دوس نداشتم . تو چطور میخوریش چطور آماده ش میکنی .
امیدوارم کارای تو هم خوب پیش بره