نظر بدید ...

راستی یادم اومد دو تا چیز دیگه رو تعریف کنم براتون .و نظرتون رو بصورت کارشناسی میخوام .

دایی من یک سال پیش خانمش رو به علت بیماری سرطان از دست داد . این دایی من 4 تا دختر داره که همه ازدواج کردن و هر کدوم تو یه شهر زندگی میکنه و فقط کوچیکه تو همون شهر باش زندگی میکنه و بش سر میزنه . اون سه تا دورن . تهران و دزفول و کانادا . ماه رمضون بود که سالگردش بود . و این مدت تو خونه تنها بود . البته خیلی زنش رو دوس داشت و هنوز هم براش گریه میکرد ولی خب از طرفی هم آدم اهل دلی بود و تو این مدت هیچوقت ژولیده نبود و حتی ریش نمی گذاشت . حالا دیشب خبرش رسید که با یکی از همکاراش عقد کرده و خانمش رو اورده خونه ولی هیچکدووم از دخترا کنارش برای این کار حضور نداشتن . این یه جورایی شاید نارضایتی دخترها رو نشون میده .

من که با شنیدنش خیلی خوشحال شدم و البته متعجب . یعنی توقع نداشتم با اون همه گریه زاری و دلتنگی که به خانم متوفی نشون میداد به این زودی تجدید فراش کنه . و خودم رو گذاشتم جای دخترا و خیلی ناراحت شدم . میتونستم حدس بزنم که حالا حال خوبی ندارن .

اما به خودم گفتم به هر حال زندگی ادامه داره و نمیشه متوقفش کرد . اونم مرد و تنها و با هزار نیاز جورواجور . تک و تنها تو خونه مونده . البته همونطور که گفتم آدمیه که به خودش میرسه . و تو این مدت یه سفر مشهد با دخترا رفتن و یه سفر هم رفت کانادا . کلاس زبان میره و فعاله . حالا چه اشکال داره ازدواج کنه و از تنهایی دربیات .

از یه طرف به خودم میگم خب نباید اینقدر عجله میکرد . یا میگم مردا همینجورن نمیتونن بی زن سر کنن . لب گور هم باشن زن میخوان . حالا برعکس زنا وقتی شوهرشون میمیره بیچاره ها جرات ندارن از احساس شون و تنهایی شون حرف بزنن . ما چند مورد زن جوون تو فامیل داریم که چندین ساله شوهرشون مرده ولی هیچکس ظاهرا تو فکرشون نیس و مطمئنم اگرم گزینه های پیشنهادی داشتن بیچار ها ترسیدن که درباره ش به کسی بگن و دارن به سختی زندگی میکنن با کلی نیاز بزرگ و کوچیک .

چقدر بی انصافن . برا خودشون همه چی حلاله اما برا زنها نه . اگه زن بیوه بگه یا بخوات ازدواج کنه به هزار تا چیز بد متهمش میکنن اما اگه مرد بخوات اونوقت میشه حلال خدا و چرا که نه .


یه چیز دیگه که میخوام بگم اینه که شما رو تو این شرایط قرار میدم و ازتون میخوام بهترین عکس العمل رو برام بنویسید .

اگه تو یه موقعیتی قرار بگیرید که یه چیز پنهونی داشته باشید که نخوایید کسی بفهمه .

و حالا شرایطی پیش بیات که شما و دوست تون و یکی از اعضای خانواده تون کنار هم قرار بگیرید .

و حرفها به سمت و سویی کشیده بشه که همون دوست تون حرف اون مورد پنهونی رو یه جوری غیر مستقیم پیش بکشه . یعنی دوست تون هم ندونه که اون مورد برای شما پنهونیه . یا شایدم حدس زده باشه اما بازم حرفش رو پیش بکشه . یا شایدم واقعا منظوری نداشته .

چه عکس العملی نشون میدید . با این فرض که به دوست تون خیلی اعتماد داشتین و مطمئن بودید که بیگدار به هم نمیزنه و شما رو تو این موقعیت بد نمیندازه .

حالا اومدیم و اون مسئله پنهونی برای شما حیاتی باشه و باعث بی آبرویی بشه جلوی اون عضو خانواده . پس چرا دوست تون به خودش اجازه میده حرفش رو پیش بکشه . چرا خودش رو تو موقعیت شما قرار نداد و سعی نکرد باب اون حرف رو باز نکنه . چرا آبروی شما رو به خطر انداخت .

باید اضافه کنم که عضو خانواده گیری به اون مورد پنهون کاری نداد . اما ناراحتی من از اینه که چرا دوستم اون حرف رو پیش کشید و خودش رو جای من نذاشت .

حالا من خیلی دلم میخوات ازش گله کنم و بگم آقا این چه حرفی بود زدی نگفتی عضو خانواده من چه فکری ممکنه راجب من کنه . از یه طرف هم نمیخوام آتو بدم دست دوست که بگه خب حتما چیزی بوده که این ناراحت شده . حالا بالفرض هم که بوده آخه به تو چه ؟ چرا چرا چرا .

آیا خواستی جواب فوضولی ذهنیت رو بگیری ؟ یا واقعا بی منظور حرف رو پیش کشیدی .

این مسئله مال یه هفته پیشه . اما به شدت حال منو بد کرد . هنوزم فکرش آزارم میده و دلم میخوات راهی پیدا کنم برای گله از طرف. طوری که به خودم بی احترامی نشه و حالا طرف هم شکی به من نکنه . هنوز با این همه ناراحتی ولی ترجیح میدم دوستم با گله من ناراحت نشه یه جور مودبانه مطرح کنم .

ممنون  میشم راهنماییم کنین . و نظرتون رو درمورد هر دو موضوع بنویسید برام .

نظرات 5 + ارسال نظر
زینب یکشنبه 7 شهریور 1395 ساعت 10:53

در مورد سوال اولت نظری ندارم از طرفی حق داییتونه بخواد ازدواج کنه از طرفی یک سال یکم به نظرم زوده تازه رضایت بچه هاشم باید بلاخره جوری جلب می کرد یا حداقل در جریان قرار میداد. برای دو طرف شرایط سخته هم داییتون هم بچه هاش.

در مورد سوال دومت راستش من کسی که رازداری نکنه و نامحرم باشه رو معمولا نمی بخشم یا از قصد گفته که تکلیف مشخصه نامحرم بودن خط قرمز منه و اون مثلا دوست رو کنار میگذارم دلیلشم بهش احتمالا نخواهم گفت. یا غیرتعمدی بوده که نشون میده آدم عاقلی نیست. کسی که حرفی که به دهنش میاد رو مزه مزه نکنه و نسنجیده حرف بزنه به درد دوستی یا حداقل رازداری نمیخوره. اگرم رابطه امو باهاش حفظ کنم دیگه اجازه نمیدم در جریان مسائل زندگیم قرار بگیره. صرفا برای خوشگذرونی باهاش دوست می مونم.

سلام دوست عزیز . خیلی ممنونم از همراهی تون . بله حق با شماست . و من میخوام بیشتر جانب احتیاط رو رعایت کنم . ازش گله کردم و ایشون گفت اصلا منظوری نداشته ولی بازم من بیش از اینا ازش توقع داشتم که همینجوری حرف نزنه .

فرانک چهارشنبه 3 شهریور 1395 ساعت 21:24

من کسی بودم که می گفتم اگه شوهرم بعد مرگ من ازدواج کنه دستم از گور بیرون می مونه!سه ساله ازدواج کردم و یه دختر کوچیک دارم.سال اول ازدواجمون مادرشوهرم فوت کرد.به قدری اذیت شدم که گفتم ببین من که مردم فوری میری زن می گیری تا وبال بچمون نشی!
پدرشوهرم واقعا مثل یه بچه شده بود.نمی شد تنهاش گذشت.از پس کاری هم بر نمیومد.ما دلمون میسوخت که تنها میمونه، همیشه یا ما اونجا بودیم یا اون تو خونه ماها بود.همش باید رعایتشو می کردیم...بسیار مرد خوبیه پدرشوهرم، ولی اون شرایط خسته کننده بود واقعا.چهار-پنج ماه بعدش ازدواج کرد.با موافقت هر چهار بچه اش!و ما همه به زندگی عادیمون برگشتیم.

سلام ممنونم از حضورتون . بله حق با شماست باید این حقیقت رو بپذیریم که زن بی مرد نمیشه و مرد بی زن نمیشه . ولی معمولا چون زهنا بیشتر از مردها ازخودگذشتگی دارن مجبور میشن تنهایی بعد از مرگ شوهر رو تحمل کنن . اما درستش اینه که هرکس بره سر زندگیش و جریان زندگی رو متوقف نکنه . تنهایی هرکدوم از طرفین باعث ایجاد مسئولیته ای سنگینی برای فرزندان و اطرافیان میشه که ممکنه یه روزی خسته بشن . تازه هر کاری هم کنن نمیتونن نقش همدم رو برای طرف ایفا کنن . امیدوارم جامعه مون از نظر فرهنگی به قدری رشد کنه که حتی ازدواج زن بعد از مرگ شوهرش چیز غیر عادی بنظر نیات و همه بپذیرنش.

نازلی سه‌شنبه 2 شهریور 1395 ساعت 09:02 http://www.n-nikan.blog.ir

در مورد اول بنظرم این بیشتر احساسات و تعصبات ما ایرانیها نسبت به این قضیه هست که باعث اذیتمون میشه . وگرنه بحال اون متوفی فرقی نداره یکروز یا ده سال بعد فوتش طرف ازدواج کنه اما بچه ها در هر سنی باشن دوست ندارن اینقدر زود جای پدر یا مادرشون پر بشه و بنوعی فکر میکنن پس بابام چندانم مامانم دوست نداشته
با حرفت موافقم بیچاره زنها بعد فوت یا طلاق همسر باید همه نیازها و احساساتشون سرکوب کنن اما مردها ...
خب یک قسمت هم برمیگرده به ناتوانی اغلب مردها به اداره خونه و حتی خودشون بعد فوت همسر
پس بخاطر همینم زود ازدواج میکنن .بنظرم باید داییتون رضایت نسبی بچه ها جلب میکرد یا حداقل باهاشون مفصل صحبت میکرد

در مورد دوم منم یکبار تو این شرایط قرار گرفتم و بیش از همه این ازارم میداد که ایا اون شخص عمدا اینکارو کرده یا نه
گاهی بخاطر نادونی خپهست و گاهی تعمدی .خودت بهتر از هرکسی میتونی بفهمی دوستی شما تا چه حد خالصانه هست ولی تجربه زندگی اد داده خیلی حرفها و مسایل باید تا ابد بین خود ادم با خودش بمونه و هیچکس حتی نزدیکترینش ندونه

سلام نازلی جان خوبید . خوش آمدی عزیزم . ممنونم از همراهیت و با حرفات کاملا موافقم.

طلوع ماه دوشنبه 1 شهریور 1395 ساعت 21:32 http://mmnnpp.blog.ir

در مورد موضوع دوم اگه من باشم, مطمینا ناراحت میشم!
مطمینی که دوستت از چیزی خبر نداشته و بی قصد و غرض اون حرفا رو پیش کشیده و گفته؟
اگه با قصد و نیت قبلی بوده فک کنم که باید رو رابطه ی دوستیتوت یه تجدید نظر بکنی

خودمم دارم به ادامه این دوستی شک و فکر میکنم . مشکل اینجاست که نمیدونم چطور بش بفهمانم. از طرفی هم نمیخوام توهین کنم . خودم که همش میگم بعید منظور داشته باشه اما باز میگم چرا احتمال نداد که حرفش باعث دردسر برا من میشه . چرا سعی نکرد خودش رو کنترل کنه . یا اگرم شک داشت بهتر بود از خودم بپرسه نه اینکه اون جور رفتار کنه . حالا موندم چه کنم.

طلوع ماه دوشنبه 1 شهریور 1395 ساعت 21:27 http://mmnnpp.blog.ir

سلام
در مورد موضوع اول بنظر من اون بنده خدا کار بدی نکرده.واقعا تنهایی سخته مخصوصا برای یه مرد.دو سال هم مدت کمی نیست.چرا نباید به کسی که همسرشو از دست داده یا جدا شده فرصت دوباره زندگی کردن رو بدیم؟دختراشم که هرکدوم سر خونه زندگی خودشون هستن.حالا اگه مثلا این آقا تا سالهای سال به خانوم اولش وفادار بمونه و ازدواج نکنه دردی از خودش یا بچه هاش دوا میشه؟بغیر از اینکه روزهای عمرش رو تو تنهایی و غم از دست میده...
فقط کاش به خانوم هایی که همسر از دست دادن هم مثله اقایون این فرصت داده بشه و اینجوری بد بهشون نگاه نکنن!

مرسی مهربون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد