سلام به همه دوستان عزیزم . سال نو مبارک باشه . امیدوارم سال خاطره های خوش باشه براتون .
الهی هر کی هر چی خیر براش پیش بیات .
الهی به هر چی دلتون میخوات برسید.
مثل نه نه ها دعا کردم شاید بهتر بگیره . هی الهی الهی کردم .
منم خوبم خدارا شکر . امروز اومده بودم که براتون از خودم بگم اما فکر کنم صدام میکنن و باید برم . اگه شد میمونم و مینویسم اگه نه یه روز دیگه مینویسم.
من از 26 اسفند دیگه تعطیل شدم و تو خونه بودم . کل این مدت تعطیلات را به مهمان داری و خونه داری گذروندم . هیچ جا نرفتم . فقط اینو بگم که حال تعطیلی امسالم بهتر از پارسال بود . اگه بتونم تمرکز کنم میگم چرا ؟
هر سال از دو روز قبل بابا جو را بدجور ناراحت کننده میکرد که با اشک سر سفره مینشستم . اما امسال خدا را شکر حداقل با حس بهتر و آرومتر سر سفره نشستیم ولی بعد از آخرش حالمون رو گرفت .
من که همش گیر کار بودم . ضعف بدنی خواهر و برادرم بیشتر شده و وابستگی شون به من زیادتر شده و این مسئله خیلی ناراحتم کرده و میکنه . زمان بیشتری را مجبورم به کارهای خواهرم اختصاص بدم و یه موقع هایی حس میکنم حتی مال خودم هم نیستم و همیشه باید آماده خدمات دهی به اطرافیانم باشم .
همه تعطیلات با پیشنهادهای سفر از طرف برادر متاهلم سر شد و هی بریم نریم کردیم . راستش از خیلی جهات شرایط با هم جور نمیشد برای درآمدن . دوری راه و سرمای هوا که خواهر و برادرم تحملش را ندارن ، دید ضعیف پدر برای رانندگی و خیلی چیزای دیگه که باعث میشد به توافق نرسیم.
دیگه باید برم نمیتونم بیشتر بنویسم . فعلا بای.