زندگی در جریان است.

زندگی بر روال هر روز در پیش است و نمیخوام بگم در تکرار.

زندگی زیباست و من در آرامش کاملم . اینها جملاتی ست که در طول روز با خودم کار و تمرین میکنم .

هر روز رو با سپاسگزاری برای هر چی دارم شروع میکنم و شب رو با سپاسگزاری میخوابم .

کمتر به نداده ها و نداشته هایم فکر میکنم . به خودم میگم هر چی خدا داده خوبه و هرچی نداده حتما به نفعم بوده و هست .

هدیه دادنیه و نه گرفتنی . یعنی خدا هر چی خواست خودش میده نباید با زور و دعوا ازش بخوام.

هدیه سلامتی برای زنده نگه داشتن من است . و اینکه هر روز صبح چشم باز میکنم یعنی یک فرصت دیگری به من داده شده است . فرصتی برای جبران اشتباهاتم و تلخی های زندگیم .

فرصتی برای باز نفس کشیدن ...

برای تمام پولی که در زندگی به من داده شده است هم سپاسگزارم . و برای هر پولی هم که خرج میکنم سپاسگزارم . و این نشون میده که من پول دارم که خرج کنم و بابت پولی که میدم یه سری خدمات دریافت میکنم . حالا بعضی ها همین پول را هم ندارن که بخوان خرج کنن . سپاسگزارم که دارم .


چند روز تعطیلی رو بخاطر نبودن مادر و پدرم کلا مشغول کار خونه و خواهر و برادرم بودم . البته تا همین الان فرصت روزه رفتن نداشتم ولی سعی میکنم که حداقل یک روز هم شده برم و از برکات مجلس امام حسین بی نصیب نمونم. لابلای کارام با دوستم هماهنگ کردم و سه ساعتی رو رفتم پیشش و برام خیلی تنوع خوبی بود و بهم خوش گذشت و نفسم تازه شد .

یه جورایی دارم اثر سپاسگزاری رو حس میکنم . اتفاقات خیلی کوچک اما خوب برام پیش میات که برام یه دنیا می ارزن.

دست و پاهام و چشم و گوشم و همه چیز را سپاسگزاری میکنم . و همه را خیلی دوست دارم البته کمی کمرم درد میکنه ولی باعث شده عاشق ستون مهره هام بشم و هی قربون صدقه شون برم . توی ذهنم ستون مهره هام رو تصور میکنم و باشون حرف میزنم . البته الان خوبم و شکر .


هنوز روزهای دوشنبه و پنجشنبه کلاس ندارم و تو خونه می مونم .

راستی مامانم سبزی خریده بود و شسته بود و گذاشته بود کنار که از روزه میات خورد کنه . منم که تو خونه بودم به سبزی ها نگاه کردم و گفتم ماما گناه داره همیشه خودش این کارو میکنه بذار ایندفعه من براش این کارو کنم و با اینکه دستام درد میکنن و اذیت شدم اما با ذوق براش این کارو کردم و وقتی اومد دید سبزی ها رو خورد کردم نمیدونید چقد ذوق کرد و خوشحال و شد و تشکر کرد و نمیدونید چقد ذوقش برام ارزشمند بود و سبک شدم که تونستم باری از دوشش بردارم . منم بار اولم بود سبزی خورد کردم فقط برای مادرم و بخاطر مادرم.