انتخاب

یه ده روزی هست که نه غذا خوب میخورم و نه ظهر خوابم میبره . حال بدنی م اوکی نشده . نمیدونم چمه . 

امروز رفتم یوگا . از خونه تا باشگاه پیاده رفتم و تو شرجی مانتوم خیس خیس شده بود.  همینجوری شرشر از صورتم عرق میریخت.  چون زود رسیدم و حوصله نداشتم بشینم پیش مدیر باشگاه ، تو یه پارکی نزدیک باشگاه روی نیمکت نشستم . یه پارک کوچیک . دورش باز بود و کسی نبود . هرچند که به این کار عادت ندارم ، اما امروز تو اوج گرما زیر نور مستقیم خورشید اونجا نشستم . بدون اینکه دلم بخواد کسی کنارم نشسته باشم . یا حتی دلم بخواد با کسی حرف بزنم . فقط هندزفری رو گوشم بود و آهنگ های مورد علاقه م گوش میدادم . راستی هوا گرم بود و شاید منو هر کی دید فکر کرد که دیوونه م که تو گرما زیر آفتاب نشستم ، اما خودم لذت بردم . لذت بردم بخاطر اینکه خودم انتخاب کردم که تو گرما بشینم و نه مثلا به اجبار دیگران زیر کولر بشینم .

وقتی انتخاب مال خود آدم باشه حتی جهنم هم بهشت میشه . و برعکس بهشت اجباری چیزی جز جهنم نیس . انتخاب کمتر چیزیه که من تو زندگی م داشتم .

فردا نمیرم باشگاه . باید بمونم پیش خواهر و برادرم و غذا بپزم . فقط سر کلاسام میرم . آقا اینا فردا میرن برای عروسی ، عروسی چهارشنبه ست . نمیدونم پنجشنبه برمیگردن یا دیرتر. 

نمیدونید چه هیجانی دارن برای رفتن عروسی . بدون اینکه کسی بگه شاید منم دوس داشته باشم برم .

میمونم خونه پیش بچه‌ها و کارای طراحی م میکنم . البته خواهرم گفت دوس داشتی این دو روز با دوستات برو بیرون . اونم اگه اوکی شد میام میگم .

یه پیج وسایل هنری پیدا کردم که قیمت هاش به گفته استادم واقعا نسبت به اینجا و خیلی جاهای دیگه ارزون تره . چیزایی که لازم داشتم مثل قلم مو بزرگ ، رنگ اکرولیک، راپید سفید ، سمباده محو کن و پاکن اتودی و پاکن خمیری سفارش دادم که با پست شون شدن 239 تومن . یه جا دادن این پول کمی برام سخت بود و تا حد زیادی الان به کارتم فشار اومده و شهریه ترم جدید رو هم این هفته باید بدم ، اما لازم بود که قیمت مناسب یه جا خرید کنم تا بخوام اینجا تکه تکه چیزایی رو خییلی گرون تر بخرم . شاید بعضی از اقلام رو اگه از اینجا میخواستم بخرم دو برابر قیمت بودن . مثل پاکن خمیری که تو پیج 4600 بود و تو شهرمون 9000 .

استادم گفت قیمت قلم موها عالیه . منم دیگه سفارش دادم . امروز ارسال شده،  منتظرم که برسن.  عکس شون رو برام فرستادن منم ذوق کردم . دوس دارم زود برسن. 

هنوز لبی که تو دستمه تموم نشده . و طرح خطی اون دختره که استادم داده نکشیدم.  باید تا شنبه آماده شون کنم .

نظرات 7 + ارسال نظر
تیلوتیلو پنج‌شنبه 15 شهریور 1397 ساعت 16:02


سلام
من دلم میخواد بیای و از دو روز نبودن پدر و کلی کارهای پر هیجان بگی
خریداینترنتی چطور بود؟
همون چیزی بود که فکر میکردی
من هنوز جرات خریدهای اینترنتی را ندارم
انگار خرید از نزدیک بهم یه حس بهتری میده

مینویسم حتما عزیزم.
احتمالا شنبه خریدم میرسه . راستش من غیر اون کفش که عید خریدم. این بار دومم که خودم اقدام به خرید اینترنتی میکنم . اعتماد و ریسک برام سخت بود . اما قیمت ها خیلی خوب بود و دیگه جرات دادم به خودم .
ولی داداشم اون که مشکل داره ، خدای خریدهای اینترنتی هست . گوشی و لپ تاپم رو اون اینترنتی برام از دیجی کالا سفارش داد . و همیشه خرید اینترنتی میکنه . صد البته خرید حضوری خیلی لذت بخش تره . اما اقلامی که میخواستم اینجا گیر نیومد

ریحانه چهارشنبه 14 شهریور 1397 ساعت 21:15

این بسته شدن تو در ذهنت هست
نگفتی ها.

اشتباه کردی.

ریحانه چهارشنبه 14 شهریور 1397 ساعت 17:20

بگو میتونم مرخصی بگیرم. چیزی که در ذهن تو بهانه هست در ذهن اونا دلیل واقعیه. همین حرف نزدن هاست که زندگی را خراب میکنه

دیگه گذشت عزیزم حرص نخور . من به کارم و به خواهر برادرم بسته شده م . از کار میتونم مرخصی بگیرم اما از مسئولیت اونا نه .

ریحانه چهارشنبه 14 شهریور 1397 ساعت 00:28

قطعا منم دوست دارم دوستیم را حقیقی کنم باهات. هرموقع اومدی اصفهان در خدمتم

و اما گفتی میدونن دوست داری. مطمین باش نمیدونن. من این راهو رفتم. تهش میگن عه! دوست داشتی؟ ما فکر کردیم بدت میاد! خودت نخواستی بیای! میخواستی یک کلمه بگی! و ....

مطمین باش تا وقتی حرف نزنی نمیدونن. مطمین باش.

پس بگو. بگو. و بگو.

قربونت عزیزم.
حرفات درسته. البته الانم بهترین بهونه شون اینه که تو سر کار بودی .
برن بسلامتی و برگردن .

عابر سه‌شنبه 13 شهریور 1397 ساعت 21:56

سلام عزیزم. چه میشه کرد ؟چی میشه گفت

آه . میدونم

ریحانه سه‌شنبه 13 شهریور 1397 ساعت 21:47

در ضمن تا وقتی حرفی نزنی یک درصد هم حدس نمیزنن تو دلت بخواد بری عروسی. حتی یک درصد. پس فکر نکن اونا میگن وای مرسی.

وقتی میگن مرسی که تو به زبون بیاری و به تک تکشون چندین بار بگی دلم میخواست برم عروسی.
پس لطفا بگو. حداقل به مامان حتما حتما حتما بگو.

قرار نیست تغییری ایجاد شه ها. فقط تمرین حرف زدن هست. لطفا بگو.

اگه نمیگی شماره تلفنت رو بده من خودم زنگ بزنم به مامان بگم.

پس ۲ تا مشق داری تا آپدیت بعدی.
۱) دست کم به مامان میگی که دلم میخواد بیام عروسی. (به تعداد بیشتری بگی واقعا خوشحالم میکنی)
۲) یه فایل هلاکویی گوش میدی.

گود لاک

عزیزمی ریحانه . داری دلم آب میکنی برای عمیق کردن دوستی م بات یا حقیقی کردنش.
اونا میدونن دوس دارم . اما خودشون تو الویت خوشی هستن . البته شاید مامانم ناراحتم باشه و نگرانم بمونه . اما اونا مثل من از خوشی شون نمیگذرن حتی بخاطر بچه هایی که خودشون به دنیا آوردن. یه عمر همینطور بوده .
برای تکالیف ممنونم چششششم عزیزم

ریحانه سه‌شنبه 13 شهریور 1397 ساعت 21:44

روزی یک دونه فایل های گفتگو دکتر هلاکویی را گوش میدی؟ یا داری حرصم میدی؟ :))))

وی پی ان یا فیلتر شکن داری خودم هر روز برات یه لینکشو بفرستم؟ اگه نداری دانلود کنم و با ایمیل برات بفرستم.

چی کار کنم که هر روز یکی گوش بدی؟

سلام عزیزم. راستش نمیتونم از یوتیوب چیزی دانلود کنم . دوتا فیلتر شکن دارم . الان عضو یه کانال از دکتر هلاکویی شدم فعلا . من شرمنده م . تروخدا حرصم نخور

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد