گوش بریده

تندی جیم زدم تا قبل اومدن مهمونا رفتم برا گوشم . خدا را شکر عفونتی در کار نبود و فقط همون گوش رو شستشو دادن . اما من گیجم .

چقدر بده مریضی . یعنی کوچکترین نقصی تو سلامتی کل کارایی بدن رو خراب میکنه . اصلا این چند روز حتی حس میکردم دست و پاهام هم تعادل نداشتن و دست خودم نبودن .

هم گوشم رو باز کرد و هم با هزینه گوشم رو برید

خوبه قبول نکرد دو تا گوشم رو ببره گفت اون یکی نیازی به بریدن نداره .

خدا را شکر که یه درآمدی دارم ازش خرج کنم . بیچاره اونایی که هیچ درآمدی ندارن .

نمیدونم آقا چرا دو روز که نیس وقتی میاد کلی بق و دعوا داره . از لحظه ای که وارد شده همش گیر میده و غر میزنه . اصلا طلبش از آدمای این خونه تمومی نداره . کاش یه جا میگفت چقدر طلب داره ما حساب میکردیم یه جا میدادیم و خودمون خلاص میکردیم فوقش وام میگرفتیم. 


نظرات 2 + ارسال نظر
تیلوتیلو شنبه 9 تیر 1397 ساعت 09:49

خیلی قشنگ گفتی که فوقش وام میگرفتیم
کلی از دستت خندیدم
بابا بلد نیست دلتنگیش را بیان کنه میاد غر میزنه... شما غرغراش را اینطوری برداشت کن و به روی خودت نیار

منم از تعبیر مهربانانه تو خندیدم. با همه چیزایی که ازش مینویسم اما شما به حرمت من چیزی نمیگید و تعبیر قشنگی میکنی که اینم یه جور دلتنگیه که غر میزنه ممنونم عزیزم

زهرا. سین پنج‌شنبه 7 تیر 1397 ساعت 11:09

ساره جان سلام
من دوسالی هست خواننده خاموشم. خیلییی خیلییی تحسینت میکنم. وجود تو سرشار از خوبیهاس. خدا تورو فرشته ایی برای آدمهایی ناتوان اون خونه قرار داده اینو بدون هییچ تعارف و ملاحظه ای میگم. حتما اگه نبودی مادر و خواهر برادرات از غصه خیلی اذیت میشدن خدا تورو تو اون خونه نگه داشته تا اونجا رو بهشت کنی. اگه مادر نشدی تا بهشت زیر پات باشه اما خدا تو همین خونه بهشت رو برات قرار داده. قدر خودتو بدون و ناشکری نکن خدمت به خلق خدا و دلسوزی و خودخواه نبودن صفات خیلی خوبیه که تو وجودت هست.
فقط من موندم تو کار پدرت.... اونایی که اینقدر زحمت میکشن برا بچه هاشون و خدمات میدن بهشون بچه های بد وشر وتنبل و اذیت کنی دارن اونوقت نمیدونم پدر شما چه کاری به درگاه خدا کرده که چنین بچه های خوبی داره ولی مطمئنم یه گوهری تو وجودش هست که خدا شما رو بهش داده حتی اگه خودش قدر این نعمت رو ندونه..

سلام زهرای عزیز .خوبی از خود خودته . آدمای خوب دیگران رو خوب میبینن . واقعا نمیدونم تک تک کلمات پر از محبتت رو چطور جواب بدم . ولی واقعا من فرشته نیستم . گاهی تعریف های دوستان و محبت اونا به حدی شرمنده م میکنه که ترجیح میدم از بدی هام بیشتر بنویسم . آخه منم عصبانی میشم منم غر میزنم منم خسته میشم از کارای اجباری و مریض داری . منم از آقا حتی متنفر شدم . اما شما فقط محبت کردید و فقط منو به خوبی دیدید . این نگاه شماست که زیباست نه من . منم گناه میکنم و اشتباه .
ولی ازت خیلی ممنون هستم که اینقدر منو قشنگ دیدی و توصیف کردی .
درباره پدرم نمیدونم چی بگم. خودمم موندم . جالب اینه که اون از نظر جسمی کاملا سالمه حتی به ندرت سرما میخوره . اما روحش همیشه درگیره.
همیشه دعوا و شکایت داره .
شایدم به قول شما چیزی داره که خدا اینجوری هواشو داره .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد