شاید برای شما هم اتفاق بیافتد

این منم از فرط خستگی . 

شاید دلتون بخواد بدونید چطور تفریح کردم اما...

تا دیروز دم غروب من و خواهرم تنها بودیم . ناهار یه چی داشتیم گرم کردم و غذا نپختم ولی برای شب خرید کردم که پاستا درست کنم . جاتون خالی خیلی هم خوشمزه شد . داشتیم میخوردیم که خواهر اهوازی پیام داد که من دارم میام یعنی خواست سورپرایز کنه ولی شوک شدیم البته عید هم نیومده بود   . دیگه تند و تند شام پختم براشون . 

امروز هم از صبح تا همین حالا تو آشپزخانه بودم . غذا پختم . نون خامه ای خواست خواهرزاده م ، پختم تازه کارم تموم شده باید برنامه شام رو راه بندازم.  خیلی خسته م .

اینم از تنهایی و تفریح خونگی من . معمولا تو تنهایی ها مرتب کردن کمدم و در آوردن بعضی چیزا برای دادن خیلی بم لذت میده . معمولا هر بار تنها میشم حتما کمد تکونی دارم . ولی این دفعه فرصتش پیش نیومد.  دوس داشتم برم خونه دوستم ناهار یا شام اما نشد اشکال نداره.

بازم بد نبود از یه چیزایی بهتر بود .

نظرات 2 + ارسال نظر
تیلوتیلو شنبه 18 فروردین 1397 ساعت 10:27 http://meslehichkass.blogsky.com/

از اینکه میبینم اینهمه مسئولیت پدیر و محکمی لذت میبرم
از اینکه میبینم مهربونی هات کمرنگ نمیشه...
منم باید ازت یاد بگیرم

مرسی عزیزم تو که نمره بیستی

عابر پنج‌شنبه 16 فروردین 1397 ساعت 21:04

خسته نباشی ولی می شد از فرصت استفاده کنی خونه رو به خواهر تون بسپاری بری یه چایی با دوستت بخوری .خیلی تعجب میکنم اینقدر از خود گذشتگیت به چشم مادرتون حد اقل نمیاد. امیدوارم خدا خیرت بده . پاداش خوبی هات رو زودتر ببینی و به آرامش و آسایش برسی.

عابر جون هیچ وقت نمیتونم بار مسئولیت م رو دوش کسی بندازم بعدم اون اومده مهمانی بچه‌ها ش هم خیلی به من علاقه و وابستگی دارن که اگه تا بازار هم برم میخوان بام بچسبن. بهرحال قسمت نبوده اشکال نداره. بهترین لذتش نبودن فرکانس منفی بود. که دیروز عصر دوباره برگشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد