بازم یه آخر سال دیگه رسید ،
یه دلتنگی دیگه رسید ،
یه حسرت دیگه و یه امید دیگه ،
بازم دلم به آشوب افتاده . یه جور قلقلک میشم و دمدمی مزاج . گاهی عاشق و گاهی فارغ . گاهی گرم و گاهی سرد . گاهی شاد و گاهی غمگین.
این ته مونده های سال همیشه همینطور میشم . جای خالی خیلی ها که رفتن تو دلم پررنگ تر میشه . دلتنگ مادربزرگم میشم خیییلی. کاش دنیای مرده ها هم ملاقاتی داشت .
جای خالی همه آرزوهایی که یه سال رو به امید رسیدن بشون ، شروع کردم و حالا وقتی نگاه میکنم میبینم هنوز هم جاشون خالیه .
دلم میخواد رها بشم تو آسمون و همه رو از بالا نگاه کنم .
برم کنار ساحل و بذارم موهام و دامنم رو باد بزنه و پریشون کنه .
دلم میخواد هی برم بازار ، ولی فکر کنم امسال نباید برم که تو این گرونی نه خرج الکی کنم و نه حسرت بخورم . آخه من خیلی ولخرجم. راستش هیچی هم برای سال جدید احتیاج ندارم .
فقط دلم میخواد برم بگردم و هی با دوستام بازار و کافه و رستوران برم .
امشب بازم دفترچه هدیه مینا رو گذاشتم کنار سرم. دلم خواست توش بنویسم. اما نمیخوام از این حال ترش و شورم بگم . دلم میخواد شیرین باشم و شیرین توش بنویسم .
امروز حال جسمی م بازم خوب نبود . سرگیجه و ضعف شدید بدنی . طوری که دست و بدنم میلرزید.
فقط یه نمونه سوال طرح کردم .
فردا هم کلی کار دارم .
کلاس مجازی رسیدم به آموزش اصولی و پایه ای ابرو .
حالا هم دارم موسیقی گوش میدم و اینجا مینویسم.
هنوز کتاب من پیش از تو رو تموم نکردم . تاسف آور . سه ماه کتاب رو شروع کردم.
دلم میخواد امشب تا هر وقت دلم میخواد بشینم . پای کتاب ، پای کار نقاشی، پای موسیقی گوش دادن ، پای دلتنگی هام ، پای دلم و پای سرم . و فردا رو از ساعت 8 شروع نکنم بلکه ساعت طلوع خورشید و بیداری رو عوض کنم . زمان رو به عقب بندازم و لذت ثانیه ها رو ببرم .
من نیز رمز!!
مگه تو رمز نداری .
آخه مگه میشه
پس این مدت چطور پست های رمزی میخوندی دختر . میام بت میگم
سلام ساره جان. خوبی؟ همیشه میخونمت. میتونم رمز رو داشته باشم؟
بله . تو وبلاگ تون گفتم