-
شفای جسمم در حال خوب روحم است
یکشنبه 9 خرداد 1400 09:51
تو این شرجی تو این گرما، حالا باید مراقب تاول ها هم باشم تاول های کمرم بزرگ شدن و دکتر گفت فقط مراقب باش نترکن که عفونت نکنن . و پماد سوختگی و روغن کنجد بزنم . حالا به جای روغن مالی کمرم جهت درمان ، مجبورم فعلا سوختگی رو درمان کنم . کمرم هنوز متاسفانه همونطوره اما من حال دلم خوبه. مدیتیشن ها و دعای توسل خیلی خوب بوده...
-
اشکال نداره ساره
شنبه 8 خرداد 1400 11:43
من امروز هم با انرژی مثبت بلند شدم . الان هم که اینجا شرح حال میدم بازم حالم خوبه . دیشب کیسه آب گرم گذاشتم و روی پتو خوابیدم ولی متاسفانه صبح هم باز همونقدر درد داشتم دیگه گفتم فایده نداره پاشو برو دکتر . حتی پیش خودم فکر کردم حالا که پول ترجمه اومده برم باش صبونه بخورم و یه لذتی به خودم بدم . که متوجه شدم کمرم سوخته...
-
حال بهتر
جمعه 7 خرداد 1400 19:55
خدا بخواد امروز حالم بهتره و واقعا از همین اندازه تغییر راضی و خوشحالم . امروز با اینکه کمرم هنوز درد میکنه و خم و راست شدن دردم رو بیشتر میکنه ، خونه رو جارو و گردگیری کردم ، انگار چون دیروز این کارو نکردم مغزم غبار گرفته بود لباس شستن هم داشتم و کارای هر روز . بعد هم حمام و دوش آب گرم برای درمان کمرم که فعلا تاثیری...
-
کوک دل
پنجشنبه 6 خرداد 1400 10:33
امروز به زور تونستم رختخوابم رو از جا بلند کنم . رو زمین کشیدم و رسوندمش تو کمد دیواری . جارو نکردم و سعی کردم بیخیالش بشم ، اما تو سرم وول میخوره . کارای صبح و خواهرم رو کردم و نشستم پای طراحی ، اما از شاید یه ساعته فقط دارم خط میکشم و هی پاک میکنم . دل و فکر و دست و مدادم اصلا همساز و هم کوک نیستن . حتی عصبی شدم...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 3 خرداد 1400 11:48
دیروز همکارم صبح نوبت دادگاه داشت و بعدظهر حالش خوب نبود و پیام داد که ساره تو که کلاس نداری منم حالم خوب نیس امروز نمیام . خببببب منم ناچارا موندم خونه . همون ساعت ۴:۳۰ بود که پسردایی مامانم و دو تا آقا و خانم هاشون که من حتی نمیشناختم اومدن خونه . تو این کروناااا. البته مامان و آقای ما بی تقصیر نیستن که زنگ میزنن...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 2 خرداد 1400 11:55
دیروز مامانم و آقا رفتن دوز اول واکسن کرونا رو زدن و این یعنی شکرانه برای اینکه من یه سال و خورده ای رو با اذیت سر کردم ولی اونا مریض نشدن خدا رو شکر. چون معلوم نبود چی میش و چی سر من میامد. راستش دیگه توانی برای مریض داری های بیشتر ندارم . خدا رو شکر این خان هم طی شد و اول تیر میرن دوز دوم رو میزنن . خدا کنه عوارض هم...
-
هل من ناصر ینصرنی
پنجشنبه 30 اردیبهشت 1400 21:48
گرمای هوا اینجا تو بهار رسیده به ۴۶ درجه من شب ها نمیتونم راحت بخوابم چون هوای کولر تا آخر نیس بخاطر خواهر برادرم و بادش تو اتاق نمیاد . گفتم امشب برم تو پذیرایی بخوابم ولی دوباره نصف شب برگردم جای خودم و همین آلارم درونی و جابجایی مطمئنم خوابم رو بدتر میکنه . چرا برگردم ؟؟؟ چون ممکنه آقا گیر بده که چرا اومده اینجا...
-
رهای رها
یکشنبه 26 اردیبهشت 1400 09:10
چقدر امروز دلم استراحت مطلق میخواد . برم تو یه تخت خنک و راحت تو اتاق آروم و تاریک بخوابم یا حتی ساعت ها فقط دراز بکشم . نگران هیچ کاری نباشم ، کسی نباشه که صدام بزنه یا توقع کمک داشته باشه . رهای رهاااا . دیروز بعد ناهار استخون درد گرفتم و کمی هم تب کردم . چون مطمئن نبودم در چه حالی هستم ، حتی حرف نزدم . اگرم حرف...
-
صحنه
جمعه 24 اردیبهشت 1400 21:30
امروز برگشتم به چند سال قبل ، شاید سوم راهنمایی یا اول دبیرستان، با آهنگ های سیاوش شمس و اندی و کروس چه عشقی میکردم . عاشق هم میشدم تو توهم . عشق های یه طرفه . حالا حتی میتونم بگم بچه گانه . عشق که بازی نیس . ولی دوران نوجوانی و شور و هیجان غیر قابل کنترل ، آلبوم صحنه سیاوش شمس و آهنگ دختر ایرونی ش ، واااای. بعید...
-
نقطه ضعفی دیگر برای آزار
جمعه 24 اردیبهشت 1400 13:44
تقریبا یه هفته ست سر لج بدی با گربه ها گذاشته . تمام وقت جارو و چوب و داد سر گربه ها ... و حتی تو حیاط بشون امان نمیده کلا از رو دیوار فراری شون میده . هرچی مامانم و داداشم بش میگن چه کال حیوون زبون بسته داری ، با یه نیشخند ردش میکنه . دیروز هم گفت وای به حال کسی که ببینم گربه ها راه داده داخل ، خودش و گربه ها از خونه...
-
تعادل نسبی به آینده
پنجشنبه 23 اردیبهشت 1400 19:20
از وقتی رفتم چشم پزشکی خیلی سعی میکنم کمتر سرم تو گوشی باشه . قبلا سرکلاس یه سر چشمم تو گوشی بود حتی وقتی نیاز نبود واقعا . اما حالا میبینم میشه خیلی وقتا چشمم از گوشی بگیرم اونورتر یا حتی لابلای کار چشمام ببندم . انگار تا دچار مشکل نشیم راه حل های بهتر رو پیدا نمیکنیم. مثلا نیاز نیس وقتی ویس ضبط میکنم یا ویس گوش...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 20 اردیبهشت 1400 21:27
امروز رو مرخصی گرفتم و رفتم چشم پزشکی . خدا رو شکر چشمام ضعیف نیستن ولی دکتر گفت خشکی چشم شدید داری . سه مدل قطره داد که دو تاش برای یه ماه و قطره اشک باید برای همیشه استفاده بشه . جای شکرش بود که کار به عینک نکشید . تست بینایی مشکل نداشت . متخصص داخلی نشد برم نه چون تایم نداشتم ، بلکه بخاطر شدت کرونا و بسته شدن بعضی...
-
دختر ویژه
جمعه 17 اردیبهشت 1400 17:41
ببینید گفتم بیام تو پست جدا یه چیزایی توضیح بدم . آقا یه عمر محبت به کسی نکرد و اگه کرد حتما زد تو چشم طرف و همه رو بدجور ازبین برد . از برادرش گرفته تا دائی های من از خاله ها و عمه ها و حتی همسران شون . هیج کس از زبون تلخ و نیش دار ایشون در امان نبوده و نیس . حتی مرده ها ... همه به اجبار و ترس سالی یه بار اومدن عرض...
-
من بداخلاق
جمعه 17 اردیبهشت 1400 10:51
یک ماهه بخاطر مریضی خواهرم ریشش رو نزد و میگه تا خواهرتون نبینم ریشم نمیزنم ، میگه روحم باش رفت .... ولی وقتی من عمل کردم حتی به دروغ و تظاهر نپرسید چطوری ؟ حتی تا همین امروز . اشکال نداره سهم من از زندگی همه نداشتن ها و نرسیدن هاست . من حسود نیستم ... اون ..... یه سفارش از یکی از مشتری ها که معرفی کرده ثبت شد و از...
-
امید
یکشنبه 12 اردیبهشت 1400 10:05
تو زندگی مفاهیم ارزشمند زیادی هست که در ظاهر کلمه معنای بسیار بسیار والاتری دارن ... مثل عشق مثل آرزو مثل امید اگه عاشق نشی و از دنیا بری یه جوری قافیه رو باختی ، یه موجود نباتی بودی که خوردی و خوابیدی و رشد فیزیکی فقط کردی ، اما نفهمیدی عشق چیه دوس داشتن چیه . نفهمیدی بخاطر عشقت زندگی کردن چیه . نفهمیدی براش مردن چیه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 8 اردیبهشت 1400 13:37
خواهرم از بیمارستان مرخص شد همین دیروز . ولی فعلا توان راه رفتن نداره و با ویلچر آوردنش خونه . باید فیزیوتراپی بره . ظاهرا اوضاعش خیلی بدتر از ۳۰ درصد درگیری ریه بوده . آمارش از طریق یه آشنا تو بیمارستان دراوردیم و گفته بودن که وضع ریه ش خیلی بد بوده و کلا سفید شده . چقدر ما این مدت اذیت شدیم. ولی هنوز هم که هنوزه...
-
آخر طاقت
جمعه 3 اردیبهشت 1400 18:04
آدم ها وقتی رو تخت بیماری و مریضی هستن ، بیشتر از اینکه نگران خودشون باشن نگران اطرافیان شون میشن و دلشون برای پرپر زدن اونا میسوزه ، البته من اینجور فکر میکنم. از اونجایی که این روزا خیلی به مردن فکر میکنم و حتی راه های سخت و آسونش، الان یادم افتاده که دلم میسوزه برای کسانی که بخوان منو تو تخت مریضی ببینن یا بیان سر...
-
روزهای خوب قدیم
پنجشنبه 2 اردیبهشت 1400 16:23
دیشب داشتم به توصیه مشاورم کتاب صوتی پنج دقیقه شادی بخش رو گوش میدادم ، اینکه صدا و سواد خواننده ش چقدر بده بماند و اینکه علاقه ای به کتاب های صوتی ندارم ... فقط دارم سعی میکنم حرف گوش کنم و کارایی که مشاوره م میگه انجام بدم. به سختی تمرکز میکنم و بیشتر تا میشنوم خوابم میگیره . ولی یاد کلاس یوگا افتادم ، چقدر دلم تنگ...
-
حرف از روزگار
یکشنبه 29 فروردین 1400 22:50
خدا رو هزار مرتبه شکر حال خواهرم خیلی بهتره و داره درمان و آمپول های مخصوص رو میگیره که بعد بهبودی از آی سی یو مرخص یا جابجا بشه . خیلی خوشحالم. امروز سفارش توی دستم که متاسفانه این بار با سختی و گرفتاری های من گره خورد ، تموم شد و فردا بسته بندی میکنم برای ارسال . به اون مشتری هم پیام دادم ولی فعلا اوکی نداده با...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 27 فروردین 1400 18:07
اومدم بگم حال خواهرم امروز بهتر بود . دخترش یه فیلم کوتاه گرفت برامون فرستاد تو فیلم با همون ماسک کمی حرف زد و خدا رو شکر میکنم . ببخشید اگه ناراحت و نگران تون کردم .
-
خونه امن من اینجا
جمعه 27 فروردین 1400 10:17
اینجا رو نداشتم چکار میکردم ... دیشب که اومدم خونه فهمیدم به خواهرم اکسیژن وصل کردن ، غصه بزرگی بود ، و نتونستم تحمل کنم بازم زنگ به این و به اون تا فهمیدم اکسیژن کمکی وصل کردن بخاطر کمک به ریه و پسر بزرگش گفت نگران نباشید حالش خوبه و خطری نیس . از اونجایی که این خواهرم خییییلی برای مادر و مخصوصا آقا عزیز هست ، و...
-
تنبیه هنری
پنجشنبه 26 فروردین 1400 16:23
دیشب خودمو تنبیه کردم و شب تا ۱ نشستم پای سفارشی که خراب شد ، از ۱۰ نشستم به کار هممممه چیز رو از اول شروع و پیش بردم . خودم رو رسوندم دقیقا به جاهایی که کار کرده بودم ، اینجوری آروم شدم و حس کردم چیزی عقب نیافتادم و امروز صبح ادامه دادم و خیلی خیالم راحت شد . خواهرم هنوز آی سی یو هست ، تا اطلاع ثانوی به شما هم خبرهای...
-
بدترها و تلخ ها
چهارشنبه 25 فروردین 1400 13:56
خواهرم که یه ماه پیش با خانواده ش همگی کرونا گرفتن ، هنوز که هنوز داره عوارض نشون میده ، ریه ش آسیب دیده و الانم تقریبا دو هفته ست بستری و تحت مراقبت ، تمام این مدت ما فقط هی زنگ زدیم و حال پرسیدیم، به مامانم و آقا هم واقعیت رو نگفتیم ، دیروز تو آی سی یو بستری شده ، این مدت حتی تلفنی هم نمی تونست حرف بزنه به حدی دهان...
-
امید به خوشبخت شدن
سهشنبه 24 فروردین 1400 13:48
چرا گاهی تا دم خوشبختی میرم و برمیگردم سفارش جدید رو شروع کردم و مشغولم خدا رو شکر. ظاهرا خواهرم زحم بستر گرفته ، خیلی مطمئن نیستم . اما چند وقتیه که دیگه نشستن روی باسن هم براش غیرقابل تحمل شده ، و درد داره . حرکاتش بسیار کند و میلیمتری شده ، براش ناراحتم ... و متاسفانه این یعنی فشار مضاعف روحی و جسمی به من . دیگه...
-
دست خیر و کار بیشتر
دوشنبه 23 فروردین 1400 12:35
این چند روز خیلی شلوغ پلوغ بودم ، یه جورایی بیشتر از هر روز . سفارش دوم مشتری عزیزم رو دیروز تموم کردم و امروز از صبح که بیدار شدم تا ۱۱ مشغول فراهم سازی و انجام کار بسته بندی ش بودم که پست کنم بره شیراز. و پست کردم رفت ، مبارک شون باشه . خبر خوب اینکه یه سفارش دیگه هم از تو شهر ثبت شد ، و خدا رو شکرررر . همون که گفتم...
-
خونه آخر
چهارشنبه 18 فروردین 1400 20:38
امروز سفارش بعدی رو شروع کردم ، انشاالله تا اول هفته بعد تموم میشه ... لوله پولیکا خریدم برای بسته بندی کار و ارسالش، چون مشتری م از شیراز هست و باید براش پست کنم . یه نفر هم تو دایرکت بم عکس داده که بعد از این کار اونو شروع کنم البته هنوز ثبت سفارش نکرده ، هزینه رو گفتم اما هنوز حتی شماره کارت نگرفته ، و ببینم اول...
-
چند قدم جلوتر
دوشنبه 16 فروردین 1400 20:39
امروز تونستم سفارش اول رو تموم کنم ، به استادم پیام دادم گفتم برای رفع اشکال و حصول اطمینان از قوت کار ، چقدر موقتا تا شروع تابلوی سوم پول پرداخت کنم ؟ ایشون گفتن تو دیگه باید برای خودت مستقل بشی دو تا تابلو زدی و نباید وابسته من باشی، کار کن و تمام شده کار بفرست من ببینم ، البته که من هم همین کارو کرده بودم و مرحله...
-
یه سبد توت فرنگی
شنبه 14 فروردین 1400 16:32
همین حالا دلم یه سبد پر توت فرنگی قرمز و شیرین و خنک خواست .. معمولا هوا به گرما که میره بعد از خواب ظهر هوس چیزای شیرین و خنک و آبدار میکنم ، هندونه ، گیلاس و ... خب اگه میتونستم میپوشیدم میرفتم میخریدم . ولی ... ترجمه دیروز نزدیکای غروب تموم شد . امروز نشستم پای سفارش . حس میکنم هنوز آمادگی ثبت نام برای کلاس طراحی...
-
پست ثابت شغلی
جمعه 13 فروردین 1400 20:15
آموزش خصوصی زبان انگلیسی ،،، ترجمه متون عمومی و تخصصی ،،، آموزش نقاشی و طراحی سفارش چهره هم پذیرفته می شود . تماس با دایرکت من در @ssamo_1395
-
سال کاری و پر پولی باش سال جدید !!!
پنجشنبه 12 فروردین 1400 13:19
دیروز تونستم بشینم پای سفارشم مقداری کار کنم . دیشب یه ترجمه از طرف رئیس مون بم داده شد که درنتیجه امروز صبح وقتم رفت پای ترجمه، تا فردا میخوادش. ۷ صفحه ستونی و پر ملات. فردا هم که کارای جمعه ها مثل همیشه ... و اتمام تعطیلات نوروزی ، وقتی به من بد نگذره ، یا با حداقل آزار آقا بگذره ، یعنی تعطیلات نسبتا خوبی داشته ام و...