ازخودگذشتگی

افتخار میکنم  که از خیلی از بزرگترهای خودم عاقل تر و از خودگذشته ترم . 

حیف که نمیشه همه چیزو اینجا نوشت . 

اما لازم بود با نوشتن اون جمله به خودم خوبی خودم رو حتی اگه فقط تو این مورد باشه ، یادآوری کنم . 


شما نگران نباشید این ازخودگذشتگی  از نوع خدمات دهی نبود  . از نوع حمایت از یه مظلوم دربرابر یه ظالم بود .

حس پاییزی

با اینکه هنوز کولر روشن میکنیم اما پاییز و حالش رو میتونم حس کنم وقتی میرم تو حیاط . یه نسیم خییییلی ضعیف خنکی هست که با همه قدرتش میگه من پاییزم . 

پاییز منو  یاد عاشقی هایی میندازه که نکردم.  منو یاد شیراز میندازه و این برام خیلی ارزشمندتره.  یه جون و حال خاصی بم میده . دلم میخواد بال داشتم پرواز میکردم سمت شیراز . 





تمدید گواهینامه

دیروز با خواهرم رفتیم برای تمدید گواهینامه.  خدا رو شکر شلوغ نبود معطلی هم نداشت خیلی . امیدوارم یه روزی بتونم برا خودم ماشین بخرم و راحت تر اینور اونور برم . 


همون دیروز هم واکسن آنفلوآنزا زدم . جاش خیلی ورم کرده و کل امروز رو تب و استخون درد داشتم . هنوزم همونجورم .


لازم به توضیح هست که واکسن رو با آشنابازی تونستیم گیر بیاریم که سه تاش حدود یه تومن شد . منم گفتم بزنم که تو شلوغی مدرسه انشاالله مریض نشم یا سخت مریض نشم . 


با همین حال بدم ، کلی امروز کار کردم و سرپا بودم . حس سرما میکنم دلم میخواد کولر خاموش بشه . خاموش هم میکنم اما خیلی زود خونه گرم میشه و مجبوریم دوباره روشن کنیم . 


به شدت احساس تنگی جا میکنم تو خونه . به سختی وسایلم رو جاساز میکنم . و میدونید انباشتگی باعث حال بد میشه . و الان حدودا ۸ ماهه که این انباشتگی  و بلوکه شدن همه گوشه ها و زوایای خونه زیادتر از قبل شده . 


متأسفانه یه آدم بزرگ هم نیس که تصمیم درست بگیره برای خونه ، جوری که شرایط مون بهتر بشه ، بلکه یه گوشه یا یه اتاق ، که میدونم کاملا پرایوت و شخصی هم نخواهد بود ، گیرم بیاد . 



اولین جلسه دبیران مدرسه

شنبه و یکشنبه رفتم برا اولین جلسه معلمان برا هر دو مدرسه . 

برنامه امسال رو بیشتر از پارسال دوس دارم . امسال یه کلاس دیگه بم اضافه شد تو پایه هشتم . 

اگه برنامه تغییر نکنه فعلا شنبه یکشنبه دوشنبه از ۷:۳۰ تا ۱:۴۵ کلاس دارم ، سه شنبه آفمه دوباره چهارشنبه کلاس دارم ، زنگ اول خالیه و مجبور نیستم ۶ صبح پاشم   زنگ دوم و چهارم کلاس دارم ، زنگ سوم خالیه و تو مدرسه میمونم .  

حس خوب و مثبتی دارم . انشاالله سال تحصیلی خیلی خوبی بشه .


مدیر ساناز ( همون مدیر خنثی سابق ) از من و چند تا از همکارا خواست تو بسته بندی کتاب ها کمک کنیم ، منم رفتم کمک و نزدیک ۲۰۰ تا اتیکت گرد هم داشت که من آوردم خونه و ظهر نخوابیدم و تقریبا دو ساعت و نیم برش شون طول کشید . دبیر هنر همه این کارا رو می‌کرد و واقعا فعال بود و بدو بدو زیاد داشت.  حالا کنار دبیر هنر و پرورشی شاید گاهی لازم بشه ما هم کمک هایی کنیم.  


مدیر جدید اون مدرسه ، که جانشین مدیر مرضیه شد ، فامیلش رو گفت ولی اسم کوچیک نگفت که بتونم یه شبیه سازی اینجا بدم  و فعلا اسمش بمونه همون مدیر مرضیه . تو جلسه اول خیلی قانون مند و رسمی برخورد کرد ، البته مدیر مرضیه هم خیلی قانون مند بود ولی من چون کل تابستون پارسال بارها ایشون رو دیده بودم باشون راحتی رو حس کرده بودم . ولی فعلا با یه جلسه نمیشه راجب حس خودم قاطعانه حرف بزنم . 


از اینجا یه کفش مشکی خریدم بچه ها . 

اگه یه کیف کاری گیرم بیاد اونم خوبه بخرم . فعلا یه قهوه‌ای ای پارسال رو دارم و یه مشکی رو دوشی که راستش یه مقدار آسیب دیده با اینکه همون پارسال برا مدرسه خریدم ولی برا بیرون هم گاهی استفاده کردم . 


راستی یادم رفت بگم جمعه به پیشنهاد و اصرار عروس بعدظهری رفتیم آبادان . دو تا داداشا ، عروس و من و پسرخواهر کوچیکه. 

بازار خیلی شلوغ بود . دور دور کردیم . یه شلوار بگ خریدم . شام رفتیم همون رستورانی که پارسال تو اردو همکارا رفته بودیم . من مطابق سهمیه رژیمم فقط نصف ساندویچ همبر خوردم ، پنیر و چیپس هم نداشت . و بچه‌هامون هم خیلی غذاش رو دوس داشتن.  


آهنگ سهیل مهرزادگان و هایده هوش مصنوعی  رو من خیلی دوس دارم و حالا داره تو گوشم تکرار میشه . چون از صدای فیلم های تکراری ترکی مامان کلافه شدم . انگار قراره دیالوگ ها رو حفظ کنیم . ولی اونم اینجوری وقتش پر میکنه عصرا دیگه . 


همین .



فیلم

اینا فیلم هایی هست که این یه هفته ده روز دیدم . 


Prescription of love   نسخه عشق

Love in Tahiti  عشق در تاهیتی

Better off without a man  بدون مرد بهتره

Mr. Right  آقای رایت یا بهتره بگم آقای ایده آل 

After the storm  پس از طوفان

External sunshine of the spotless mind  درخشش ابدی یک ذهن پاک