امروز به زور تونستم رختخوابم رو از جا بلند کنم . رو زمین کشیدم و رسوندمش تو کمد دیواری .
جارو نکردم و سعی کردم بیخیالش بشم ، اما تو سرم وول میخوره .
کارای صبح و خواهرم رو کردم و نشستم پای طراحی ، اما از شاید یه ساعته فقط دارم خط میکشم و هی پاک میکنم . دل و فکر و دست و مدادم اصلا همساز و هم کوک نیستن . حتی عصبی شدم ازبس طرح رو کشیدم و پاک کردم.
حالا هم باید کلاس اون دو بچه فامیل رو برگزار کنم .
چقدر بدِ که اینجوری تو گل گیر کردم . میشه گفت عصرها حالم بهتره چون میرم سرکار ولی صبح ها هر روز همینه. ولی واقعا تا کی ...
امروز دلم برای کسی تنگ شده که حتی یه هفته دوستی و آشنایی نداشتیم . حس عجیبیه. چطور دلتنگ کسی بشی که اثرش تو زندگیت بیشتر از چند ساعت آشنایی نبوده!!!
من برم کلاسم رو شروع کنم .
به دعاهاتون خیلی خیلی محتاجم. و امیدوارم خدای همه مون از دل مون خواسته مون رو بشنوه و اجابت کنه .
دمت گرم که همراهی میکنی. هر موقع خوندی یه پیغام تو واتساپ بده. منم میدم. اینطوری فراموش نمیکنیم. اونقدر میخونیم تا به حاجت برسیم.
آنقدر در میزنم تا در به رویم باز کنی...
باشه عزیزم ممنونم من باید تشکر کنم از همراهی ت
خیلی خوبه اینجوری منم انگیزه میگیرم
جایی خوندم که یک نیت را در نظر بگیرید. هر روز دعای توسل به اون نیت بخونید. مطمین باشید بهش میرسید.


من به نیت سلامتی همسرم و باز شدن گره مشکل تو میخوام شروع کنم خوندن. انشالله که درست بشه
سلام ریحانه جونم ممنونم عزیزم خودمم هم نیت تو میشم به نیت سلامتی همسرت و باز شدن گره خودم میخونمش از امشب انشاالله.