بالاخره امروز جلسه تراپی اوکی شد. به بهانه بانک و چند تا خرید رفتم بیرون. همه چی رو برا دکتر تعریف کردم. گفت خیلی برات ناراحتم و موندم تا کی این وضع رو داری.
گفت خوب کردی اعتراض کردی، خوب کردی اردو رفتی و نگو که دیگه نمیرم، این بیرون رفتن ها سوپاپ ذهنی و روانی تو هست که خیلی بشون نیاز داری.
گفت یه کارایی رو ول کن بمونه انجام نده .
گفت مادر و خواهرت تورو تو تله میندازن احساس گناه بت میدن که بتونن کنترل بیشتری روت داشته باشن ، نذار کنترلت کنن. اهمیت نده.
تعیین وظایف کن حتی برا خواهر مریضت، گفتم اون به زور لقمه ش میرسونه دهنش. گفت به همون اندازه هم شده در حداقل ترین حالت هم یه کمکی بگیر ازش. راجب عروس هم گفت با ملایمت قوانین خونه رو بش یادآوری کن. ولی اذعان کرد که عروس بخاطر اینکه نخواد زیر بار حرف خواهرشوهر بره ، یه چیزایی رو بیخیال میشه. منظورش این بود که نمیخواد حرف تو به عنوان خواهرشوهر پیش بره و احساس ضعف کنه.
یعنی واقعا عروس ها حتی اگه خاطی باشن، حاضر نیستن حرف خواهرشوهر مادرشوهر گوش بدن؟ عجب جنگ زنانه مسخره ای. به نظر من تو هر موقعیت و نقشی خوبه انعطاف داشته باشیم، و اگه خطایی میکنیم خطامون بپذیریم و رفع کنیم. والا نه من نه مامانم خواهرشوهر مادرشوهر بازی درنیاوردیم.
دیگه همین ، خب بیشتر من حرف میزدم چون حرف زیاد داشتم.
هزینه مشاوره رو زیادتر کرد و حالا باید جلسه ۴۵ دقیقه ای رو ۵۰۰ پرداخت کنم یه جا از ۳۰۰ به ۵۰۰ رسوند. البته اینم باز برا من با تخفیف هست چون ظاهرا جلسه ای ۶۵۰ هست.
ولی من هنوزم حالم بده، هنوزم تو جو خیلی بد و سنگینی هستم تو خونه و هنوزم نمیتونم تعادل زندگیم رو بدست بیارم. حتی غذا درست نمیخورم اشتهام کور شده .
ساره جان دوتا چیزو باید اول یاد بگیری
1.تو دوست داشتنی هستی
2.تو محترم هستی
هروقت خودتو لایق دوست داشته شدن و محترم دونستی بقیه چیزایی که مشاورت میگه خودبخود میان
دیگه نمیذاری کسی به لحاظ روانی تورو تلکه کنی، نمیذاری ازت کار بکشن، زیر بار زور نمیری، به کسی اجازه نمیدی از مرزهایی که تعیین کردی رد بشه، هرکسیو آدم حساب نمیکنی که ازش برنجی و....
آره همه اینا رو تو هوش مصنوعی هم سرچ کردم ، یه مشاوره ازش گرفتم
اینا رو بم گفت
آره من مشکل خود دوست داشتن دارم متأسفانه
همیشه اولویتم دیگران بودن
ساره جان
دایرکت اینستایت رو چک کن لطفا
بنظرم مشاورت حرفای خوبی زده ساره جان. خیلی سخته آدم حرفش رو بزنه و قوانین رو یادآوری کنه و درعین حال هم منعطف باشه.
فکرمیکنم یه چیزایی تو ناخودآگاه من مونده, مثل مشکل داشتن با مادرشوهر و جاری و واقعا بعضی وقتا سخته برام منطقی عمل کنم. منم دارم سعی میکنم حرفم رو تو هرشرایطی مودبانه بزنم و اجازه ندم کسی از boundary من خارج بشه. این مرز داشتن فعلا تنها چیزی بوده که جواب داده.
آره خیلی سخته
اخیرا احساس میکنم انتقال خیلی از مفاهیم سخت شده ، مخصوصا وقتی طرفت هیچ جوره انعطاف به خرج نده
سلام عزیزم من خواننده خاموش شما هستم. درمورد تراپی بگم کلا نهایت یک صبح تا بعداز ظهر بتونه روی شما تاثیر مستقیم داشته باشه وحالتون رو خوب کنه وگرنه تا مشکلات هستند وتوی دنیای واقعی داری روزانه با مشکلات سر وکله میزنی حالت همچنان بد می مونه اما ی تاثیر غیر مستقیم داره اینکه آگاهی تون به خودتون به دنیای اطرافتون بالاتر میره که درموارد ضروری بهتر بتونید تصمیم بگیرید درمورد عروس اگر بدجنسی میکنه وعروس بازی درمیاره مسئله جداست وحق با شما اما اگر کم کاری میکنه لطفا لطفا درکش کنید چون کسی که تازه بچه دار شده خصوصا بچه اول توی دوران بحرانی شدیدی است ونیاز به زمان داره خودش را با شرایطش وفق بده ودنیا ی درونیش خیلی به هم ریخته وبی نظم است حداقل تا ۶ ماهگی بچه زمان میبره خودش روپیدا کنه. برایت آرزوی آرامش میکنم اصلا ازمجرد بودن ناراحت نباش دور وزمونه کسی که مجرده یا بچه نداره با این همه مشکلات برد کرده لطفا روی مسائل منفی زندگی خیلیییییییی زوم نکن نشخوار فکریت رو کمتر کن واز زنده بودن نفس کشیدن امدن فصل بهار لذت ببر مگه ما چقدر مهمان این دنیاییم مادر خواهر ویا هرکس که روی اعصابت میره ی مقدار ببخش ی مقدار نادیده بگیر ی مقدار ی مقدار به دیده عاقل اندر سفیه ببین ی مقدار هم از دست شون ناراحت شو برو خرید فیلم ببین کار هنری انجام بده وبلاگ بخون .خودم هم حال خوبی ندارم خودم هم نیاز به این حرفا دارم ونمی دونم شاید درست درک نمیکنم ولی همیشه میگم مجرد ی درد داره متاهلی هم درد داره ولی درد متاهلی سختره با این حال آرزو میکنم سال جدید سال خوشی باشه برای شما ویک بخت خوب نصیب شما بشه و از اون خونه برید و وارد دنیای جدیدی بشید.
آره من آگاهیم و تغییر رفتارهام رو از این مشاوره ها متوجه شدم اما مشکل اینجاست که خیلی از کارا رو من تو شرایط بیمار خانواده م نمیتونم بکار ببرم و روال درمان و تغییرم خیلی کند و سخت میشه
درمورد عروس من برداشت بدجنسی نکردم ، اما واقعا دیدم گاهی حتی وقتی گیر بچه نیس، خودش رو مقید به قوانین خونه نمیکنه. و باور کنید اصلا بدیش نمیخوام و نمیگم. خوبی هاش هم کم نیس که بارها ازشون نوشتم. و الانم خییییلی محتاطانه باش برخورد میکنم . و درکش میکنم با ذکر اینکه روحیه ش هم خیلی خوبه و هم جسمش شکر خدا .
والا من با مجرد بودنم مشکلی ندارم خانواده م منو عاجز میکنن که دلم میخواد تو این خونه نباشم نه اینکه لزوما ازدواج کنم، اینقدر از متأهل های دور و برم کلافگی و عدم تفاهم دیدم که چشمم ترسیده و اینکه هرچی سنم بالاتر میره ترسوتر و محتاط تر میشم نسبت به ازدواج یا خیلی از مسائل.
آره زندگی رو با همون یه کم یه کم ها که گفتی سر کردم فقط گاهی تو یکیش بیشتر گیر میکنم
ممنونم ازت
امیدوارم حال دلت خوب باشه
ضمنا من در مورد اون چیزی که بعنوان برداشتت از صحبت های مشاور در مورد عروس گفتی، حرف هایی دارم بگم که سر فرصت اگر دوست داشتی در موردش گپ میزنیم
خلاصه اش اینه که موافق نیستم و عروس را خداییش دختر همراهی در خانواده تان دیده ام، بیشتر از سایر خانم های دیگر خانواده تان
البته که من فقط از دریچه خودت و نوشته هات اونو میشناسم
عروس خوبی های زیادی داره و من همیشه حرفش زدم. آدما ترکیب خوب و بدن، و واقعا نمیخوام بگم دختر خوبی نیس. دوسش دارم و خیلی هم هواشو دارم. و اصلا بش پرخاش نکردم و نمیکنم . خیالت راحت
من مشتاقم بیشتر ازت بشنوم و بخونم
ممنونم
اون کامنت رو عمومی نکردم
خیییلی ازت ممنونم عزیزم
اینکه حالت بده، ناراحت کننده است برام. ولی بهش بعنوان یک دوره گذار نگاه کن
امروز داشتم برنامه سروش صحت با دکتر آذرخش مکری را نگاه می کردم ( هر دوشون رو بسیار دوست دارم) ، صحبت مختصر و جالبی در مورد رنج و چالش داشتند و یاد تو افتادم
البته کلی مطلب در مورد رنج خونده و شنیده ام و احتمالا خودت هم همینطور. منتها این گفتگو خیلی کوتاه ولی پرمغز بود و میتونه استارتی باشه برای مطالعه بیشتر در این مقوله
و کلا بر خلاف توصیه های زرد روانشناسی و یا حرفهای سطحی و کلیشه ای است صحبتهای دکتر مکری
چی بگم شیرین جان . مثل آدم بی کسی تو غربت شدم
کاش میشد برام بفرستی گوش بدم
اگه پیجم فالو داری دایرکت کن برام ممنونم
منم دو سه نفر بلد بودن من رو تو تله احساس گناه میانداختند یعنی زندگیم فقط با غذاب وجدان داشت میگذشت
.
من یه دفعه تصمیم گرفتم از این تله دربیام مطالعه کن تو این زمینه ..فایل های خوبی هست از تو نت پیدا کن سخنان دکتر هلاگویی رو گوش کن .
یعنی اولین گامت باید همین باشه که از تله احساس گناه دربیایی.
یه دفتر بردار فایل گوش کن و بنویس
فایل های انگیزشی و آموزشی تو این زمینه زیاده
میتونه نجاتت بده فایل ها رو گوش کن .
امیدوارم با حرفم گوش کنی
فایل کودک درون رو پیدا کن و گوش کن .
چشم مورچه جان حتما سرچ میکنم گوش میدم
مرسی