دوس دارم این پست رو اختصاص بدم به موضوع طراحی و هنر .
خیلی ها تو خصوصی ازم سوالاتی میکنن که بهتره جواب شون رو اینجا بنویسم ، شاید به درد بقیه هم بخوره .
از تجربه خودم میگم ...
بگذریم که سالها منتظر بودم یه حامی برام پیدا بشه هم از نظر مالی هم معنوی .
شروع از شهریور سال ۹۶ بود که خیلی خسته و عصبی بودم... حس کردم باید یه کار جدید انجام بدم و به چند نفر زنگ زدم که هزینه و شرایط رو بررسی کنم . دنبال یه کار رنگی بودم که مشکل ببر بیار وسیله نداشته باشم .
این شد که با پاستل گچی شروع کردم دو تا کار و بعد دلم خواست آبرنگ رو تجربه کنم با اینکه از تکنیکش بخاطر وجود آب ، میترسیدم ، اما یه کار خیلی قشنگ از آب دراومد و پیوست به علایق کاری من .
سال ۹۶ قیمت ها خیلی دردآور نبود ، شایدم یادم رفته دیگه چون با الان مقایسه میکنم . بهرحال نسبت به همون سالها هم گرون بود مخصوصا اینکه مجبور میشدم خیلی از وسایل رو هم سفارش بدم و هزینه پست بدم . هر بار حداقل ۱۵۰ خرید وسیله میشد و تا حالا تمومی نداره .
خلاصه تابستون اون سال تموم شد و من دیگه نتونستم ادامه ندم . عاشق کار شده بودم و حالم خیلی بهتر شده بود .
هنر معجزه میکنه ...
حالتون اگه بده و حس افسردگی دارید ، همین حالا پاشید و یه کاغذ و مداد بردارید و بدون اینکه مدل خاصی رو تجسم کنید فقط خط و شکل هندسی و دایره های کج و کوله بکشید .
اگه مشکل خرید وسیله ندارید . یه بوم کوچیک بخرید و یکی دو تا قلمو . رنگ بریزید و هرطور حس تون شما رو هل میده رنگ بزنید به بوم و نگران نباشید چی درمیاد . برای تخلیه روانی همون سه رنگ اصلی رنگ روغن رو من پیشنهاد میکنم که فقط بزنید به بوم . و مطمئن باشید یه تابلو زیبای آبستره خلق میکنید که کلی ارزش هنری داره و همه میگردن دنبال نقاشش.
گفتم رنگ روغن چون رنگ ها حس دارن و روون هستن و شما رو جاری میکنن .
تو همه خونه ها مدادرنگی هست اما مدادرنگی خشک و کند پیش میره به نظرم برای دست گرمی اول اونم برای ایجاد حس تازگی ، خیلی مناسب نباشه .
ولی تو کار حرفهای برای خودش دنیایی داره .
کاش میشد اینو یه چالش کنم براتون و بگم کاراتون برام بفرستید.
اگه ندید چقدر حالتون خوب شد .
ازم میپرسن از کجا شروع کنیم . علاقه داریم استعداد نداریم ... اولا از کجا فهمیدید استعداد ندارید ؟ دوما اگه واقعا اینطور باشه متاسفانه نمیتونید حرفه ای بشید اما شاید با تمرین خیلی خیلی زیاد بتونید غول استعداد رو شکست بدید و با پشتکارتون قوانین رو عوض کنید .
اگه دوس دارید شروع کنید و میخواید ببینید چقدر دست تون خوبه ... دو مدل انتخاب کنید و شروع کنید به کشیدن . مثلا یه کوزه یا لیوان یا کاسه جلوتون بذارید و بکشید . اگه بالای ۵۰ درصد شبیه شد پس شما استعداد دارید .
الان هم که چیزی که زیاد آموزش مجازی ، به امتحان و ثبت نام یه ترمش هم می ارزه . میتونید به طرف بگید میخواید ببینید چطور هستید بعد تصمیم بگیرید ادامه بدید یا نه .
کار نقاشی و طراحی خیلی زیاد تمرین میخواد خییییلی.
من تقریبا آخرای سال ۹۷ آموزشم رسید به شبیه سازی چهره اونم فقط با مداد . و مدل زنده میکشیدم . استادم خیلی راضی بود. بعد که تداخل تایم پیدا کردیم و من مجبور شدم آموزش مجازی بگیرم یعنی خیلی قبل تر از جریان کرونا من مجازی آموزش گرفتم تا حالا و نمیدونم چقدر دیگه ادامه داره .
من سختی زیادی کشیدم تو این مسیر . چون یه پدر فوق العاده سخت گیر دارم که دست و پام بسته و من این سالها تا الان همش دزدی و در خفا کار میکنم . خب فکرش کنید اتاق نداشته باشی ، از مثلا بابات هم بترسی ، خب کلی زمان و انرژی از دست میدی . اما من همه رو رد کردم همه رو به سختی ولی با علاقه . اگه این شرایط محدودم نکرده بود حالا زودتر از اینا دوره م تموم شده بود . من عاشق رنگ روغنم خیلی هم تابلو زدم از دوران راهنمایی بدون آموزش . اما اون موقع آقا سرکار میرفت و من زیاد تو دیدش نبودم . اما از بازنشستگی دیگه نشد کار کنم . حتی کلاس رنگ روغن رو اگه نرفتم بخاطر ببر بیار بوم بود و دیده شدن و این شد که سیاه قلم رو انتخاب کردم و دلم میخواد یه روزی حتما رنگ روغن حرفه ای رو هم کار کنم .
دیگه فکر کنم سال ۹۸ بود که سایه پردازی با مداد برای اجزای چهره شروع شد که از هر عضو باید چندین کار آموزش میدیدم و تحویل میدادم . اولش فقط با پودر مداد بعد هم با پودر زغال و کنته . حالا هم رسیدم به تابلو .
خیلی باید صبور باشید .
خیلی علاقه مند و عاشق کار .
خیلی باید هزینه کنید . من واقعا تحت فشار زیادی قرار گرفتم این سالها و مخصوصا این سال آخر ، بسکه هزینه هام زیاد بود و هربار هرچیز رو گرون تر از قبل خریدم .
همین دیروز رفتم کلی هزینه کردم باورتون نمیشه .
قلمو دونه ای ۶۰ و ۷۰ ...
البته ناگفته نماند که ماهشهر همه چیز خیلی گرون تر از جاهای دیگه ست . درنتیجه تصمیم گرفتم صبر کنم اون قلموها از پیج ها سفارش بدم تفاوتش در حد ۲۰ تومن کم و زیاد میشه برای این دو مدل قلمو .
اصلا دیروز یه حال بد و درمونده ای پیدا کرده بودم . اما بازم به عشق این کار ادامه میدم تا تموم بشه بعد انشاالله بشه منبع درآمدم.
پست طولانی ای شد . اما چون چندین نفر پرسیدن خواستم از خوبی ها و سختی های کار یه جا بگم که دورنمایی برای خودتون داشته باشید .
بازم اگه سوالی هست که من اشاره نکردم ، بپرسید من درخدمتم .
یار از در اومد بوی گل اومد
بوی زمستون بوی بارون
و امااااا اینجا ماهشهر قطب صنعتی کشور ... بالاخره هوا طوری شد که بدون کولر یا پنکه تونستیم بخوابیم و حس گرما نکنیم .
من که تازه اول عاشقیمه به باد سرد و خیسی بارون .
بقیه سردم سردم شون شروع شد .
میدونید که من همیشه داستان دارم . اما دیگه قصه نمیگم .
عین ندیده ها ذوق زده میشم برای هر باد خنکی که به وجودم میخوره و منو تو آغوش میگیره و برای هر قطره بارونی که از آسمون میباره .
و برای گربه هایی که همه اهل خونه رو عاشق خودشون کردن و اتاقکی که فقط با باز کردن یک در و موازی شدن با دیوار ، براشون جور کردیم تا کمتر سرما و بارون بخورن .
و برای لوس بازی هاشون ...
امروز آخرین مدل آموزشی م که گوش هست رو شروع میکنم و امیدوارم تموم بشه .
از حدود ۵ صبح بیدارم و خوابم نبرد . تونستم چند تا پیام جواب بدم همون کله سحر و نیم ساعت از یه فیلم رو ببینم که تا اینجاش جالب بود ، این مدت فیلم زیاد دیدم کلی هم تو لیست انتظار دارم . الان فیلم her رو دارم نگاه میکنم. her یعنی او ...
گوش تموم بشه دیگه تابلو شروع میشه. باید این هفته پلات طرح و تخته شاسی ش رو اوکی کنم . مشکل اینجاست که مدل باید تو سایز ۱۰۰ در ۷۰ کار بشه و تخته شاسی باید ۱۱۰ در ۸۰ ساخته بشه . خواستم از تهران سفارش بدم اما دیدم رسیدنش یه مقدار ریسکی میشه ممکنه بشکنه یا بخاطر بزرگی ش مشکل ساز بشه . حالا میخوام برم نجاری بگم بسازن ... از حالا تو فکر اینم که کجا جاش بدم و وقتی میخوام کار کنم کجا و چطور کار کنم . دوباره وارد یه چالش سوال جواب میشم که برا چیته و این چیه چرا اونقدر بزرگه . ولی میخوام برم جلو. باید یه جوری اوکی کنم . نمیتونم حالا که به مرحله پیشرفته رسیدم، عقب بکشم . حتی فکر اینو کردم که با دوستم حرف بزنم برم خونه شون و وسایلم همون جا بذارم و روزایی که میتونم برم روش کار کنم . اما خب اینم دردسر رفت و آمد داره و تداخل با کار آشپزی و کارهای خواهرم.
وقتی خونه باشم هرچی هست یه کم کار خونه یه کم طراحی سر میشه . اما اگه برم جای دیگه میشه یا صفر یا صد . واقعا خیلی برام سخته . یعنی من تو این مسیر چه مشقت ها که نکشیدم . ولی لذت بردم و جا نزدم . از هزینه های خیلی بالا گرفته و شهریه ماهیانه تا انجام هر کار .
راستی رئیس مون فهمید که من گردن درد گرفتم و گفت هولدر گوشی بخرم خودش هزینه ش رو میده . فعلا که کلی کتاب رو هم گذاشتیم و یه پایه برا گوشی با اون ابزار دم دستی برا خودم ردیف کردیم من و دفتردارمون.
البته من برای خودم هم باید یکی بگیرم برا کارای تو خونه ، حالا سر فرصت .
یه کلاس خصوصی هم گیرم اومده شکر خدا که یه جلسه رفتم و قراره ادامه بده ، و اینم کلی کمک هزینه ست برام دیگه .
یعنی من همیشه سعی کردم از همه فرصت ها استفاده کنم . جایی که نشده واقعا بخاطر خونه مون نتونستم .
امیدوارم کار تخته شاسی و شروع تابلو هم برام آسون تر از چیزی که ازش میترسم ، سر بشه .
دیشب البته نصف شب ، نمیدونم دقیقا چه ساعتی یه بارون خوشکل و جون دار زد . بارون دوم واااای ...
و پریشب هم یه کوچولو بارون اول ثبت شد اینجا .
الان هوا کمی خنک شده و زمین هنوز خیس . و هوا ابری .
با صدای رعد و برق خیلی بلند و بزرگش دیشب من پریدم و خدا رو کلی بخاطر اون بارون و صدای قشنگ رعد و برق و بارون شکر کردم .
دیگه میدونید من عاشق سرما و بارون و برفم.
باید تو این فصل فقط رها بشم عین یه قاصدک که هر طرف دلش بخواد میره .
یه هفته پیش خدا رو شکر یه ترجمه از خوانندگان همین جا دستم بود که چند روز کار کردم روش و تمام وقتم گذاشتم که تموم بشه . خب هم تمرکز من بیشتر میشد هم زودتر به پولم میرسیدم. البته ایشون دو هفته به من وقت داد ولی من چند روز تحویل دادم و لطف زیاد داشتن و ازم تایپ نخواستن و سر وقت و راحت پول حساب کردن . واقعا ازشون ممنونم .. . کل هفته به ترجمه و دکتر رفتن هام سر شد . و از استادم مرخصی کار گرفتم تا همین امروز که دوباره نشستم پای کار.
دکتر رفتنم خب چی بگم ... برای به هم ریختگی درونم . سونوگرافی و آزمایش رفتم و تقریبا یه روز درمیون گیر رفت و آمد بودم . خدا رو شکر هیچ مشکلی هم نداشتم ولی درونم بی نظمی و بهم ریختگی بدی پیش اومده.
سرکار گردنم داره خیلی اذیت میشه چون هر روز از ۵ تا ۹ سرم تو گوشی خم . خواستم یه استند یا هلدر گوشی بخرم اما دیدم باید تقریبا نصف پول یه کلاسم رو بدم و آقای رئیس عین خیالش نیس . اما برای راحتی خودم باید بخرم .
واقعا کاش کار بهتری پیدا میکردم که دیگه اونجا نرم . حرصم درمیاد که هیچ خرج و امکاناتی حاضر نیس بذاره . حتی حاضر نیس کلاسا با اسکای روم و اینجور برنامه ها تشکیل بده که ما کمتر اذیت بشیم با گوشی و واتس اپ .
نمیدونید پنج شنبه و جمعه چقدر قرص خوردم و روغن مالی کردم تا یه سر سوزن گردنم بهتره شده . من این همه سال ترجمه و نقاشی کردم اینجور نشدم حالا بخاطر چندرغاز کلاس آموزشگاه باید یه درد دیگه بگیرم .
واقعا موندم چه کنم درمونده م ...
اینجا هنوز هوا گرم و شرجیه.
هنوز پاییز قدم رنجه نکرده.
دلم به لبخندی که با دیدن گربه ها میبینم خوش و شاده .
اگه بدونید چه ژست هایی میگیرن . همیشه ازشون عکس میگیرم اما نمیشه همه رو اینجا گذاشت . نمیدونم قبلا چیزی گذاشتم یا نه .
چند بار سعی کردم پایین همین پست بذارم نشد . نت خیلی ضعیف لود نکرد .
سر فرصت جدا میذارم ببینید .
هنوزم منتظر یه اتفاق و تغییر مثبتم . یه چیز متفاوت از همه این سالهایی که گذشت . دقیقا چیزی رو نام نمیبرم چون از هرچیزی من حال خوبش رو دلم میخواد .
اینقدر خسته و خردم که خدا میدونه . دست و پا و کمر و گردن به اضافه روحم ، خسته خسته ست و دلم میخواد به یه استراحت طولانی برم . به یه مرخصی که فکر پول درآوردن نباشم . پولی که نمی ارزه ولی چندین صد برابر ازم انرژی و زمان میگیره .
هر بار سعی میکنم راه درآمد جدیدی برای خودم ایجاد کنم اما نتیجه نمیده . از دیروز ظهر و تو تایم کلاسم و تا ۲ شب و امروزم از حدود ۸:۳۰ صبح تا نزدیک ۱ و دوباره تو تایم کلاسم، گیر یه ترجمه بودم ، به این امید که کاری رو شروع کنم و ازش درآمد ماهیانه داشته باشم ، اما هرچی کار کردم مورد تایید استانداردهای اون شخص و شرکت نبود . از کت و کول تایپ کردن افتادم و درد میکشم . استراحت نکردم و همش هیچ به هیچ .
هم عصبانی ام هم درب و داغون .
انگار فقط مسیرم همین بیگاری تو زبانکده ست و اون چندرغاز حقوق سه ماه یه بار .
دیگه جون آه کشیدن هم ندارم .
هنوز منتظرم یه اتفاق خوب بیافته .
از کار کردن و درجا زدن خسته شدم دیگه . نه از کارم صدرصد راضی ام بخاطر پولش و نه میتونم دیگه نرم . اگه گیرهای آقا نبود دوس داشتم مدتی سرکار نرم . حتی اگه دستم خالی بشه .
چقدر و چند سال دیگه باید بدو بدو کنم .
تا کی باید منتظر بمونم آقا راه نفس کشیدن بم بده . و برم دنبال آرزوهام . سفر کنم و هرچیزی که تو اون سفر برای خودم فقط الان دارم تصویرسازی میکنم رو به واقعیت تبدیل کنم. فعلا که فقط تصور میکنم مثلا میرم رشت یا تهران یا حتی اصفهان و شیراز .
دلم برای دستم میسوزه که دوباره دردهاش شروع شده از زیادی و حجم زیاد کارها و مسلما استرس خیلی زیاد .