کارگر مزرعه

گاهی خودم از خودم تعجب میکنم که از صبح که بیدار میشم تا ۱۲ شب که میخوابم،  چققققددددررر کار انجام میدم. یعنی چه جوری میتونم سرپا باشم و این همه کار کنم. بدو بدو بین کارای تو خونه و بیرون خونه. چند وقتیه هم ناخوشی های مامان باعث میشه حتی شب ها نتونم حتی به حالت قبل که بد بود ، بخوابم یعنی شرایطم بعضی شبا خیلی بدتر هم شده. 

والا کارگر مزرعه اینقدر کار نمیکنه فکر کنم.

تکنیک مداد رنگی رو بالاخره شروع کردم . ناگفته نماند که سه جلسه از کلاس عقبم. ترم اول اینجوری رفت و دوباره باید هزینه ترم جدید رو پرداخت کنم . 

دیشب به مناسبت تولد داداش کوچیکه،  عروس خواست شام لازانیا و  اسنک درست کنیم ، پدر مادرش اینا هم دعوت بودن ، البته فقط خواهر کوچیکش اومد و برای مابقی شام دادیم بردن. من چون فردا امتحان هشتمی هاست، این چند روز خصوصی داشتم و دیروز صبح هم رفته بودم خصوصی،  اومدم خونه کارای ناهار رو کامل کردم و همش از صبح سرپا بودم، فقط در حد ناهار خوردن رو زمین نشسته بودم تا خود ۱۲ شب ، بعد از ناهار از حدودا ۲ تا ۳:۱۵ مقدمات و بخشی از پخت لازانیا رو انجام دادم ، لباس پوشیدم رفتم تو مغازه شاگرد خصوصی گرفتم و بعدش رفتم بیرون دوباره شاگرد داشتم ولی بخاطر مهمونا و کارا تونستم فقط یه کلاس بگیرم و برگردم دوباره پای بقیه کارا بودم ، البته خواهر کوچیکه هم که اومد کمکم کرد. دورهمی خوبی بود. حالمون با هم خوب بود. بعدم که رفتن جمع و جور کردن و ته مونده همه کارا طبق معمول تو سر من بود. امروز هم از صبح جارو گردگیری کردم ، حمام رفتم ولی هنوز لباس نشستم. دوباره کارای ناهار و و و . برای ساعت ۳ تو مغازه با شاگرد هماهنگ کردم بیاد . 

دیگه فردا امتحان هشتمی ها بدن ، باید بشینم پای تصحیح اوراق و کارای پردردسر نمره دادن و ثبت سیستمی. 


از شروع تکنیک مدادرنگی لذت بردم. برام یه قدم مهم دیگه ست. 



نظرات 2 + ارسال نظر
تیلوتیلو جمعه 9 خرداد 1404 ساعت 21:16

سلام عزیزم
خدا قوت
خسته نباشی
بازم خودت را هلاک کردیا... کلا استراحت نداری

سلام خوبی
آره میدونم . باور کن دست و بالم درد میکنه اما کار زیاده .
سلامت باشی عزیزم

قره بالا جمعه 9 خرداد 1404 ساعت 15:05

خدا قوت عزیزم
ماشالا بهت

سلامت باشی قره بالا جان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد