برای خواننده خاموش مریم عزیز

خوبی مریم جان .

مریم عزیزم من به فکرت هستم و دعاگو.  قابل باشم همیشه در یاد و دعام هستی .

الهی گره ها یکی یکی باز بشه .

از خودت بی خبرم نذار .


چند روز که یه ماشین دنده عقب اومده و زده به مامانم.  خدا را شکر شکستگی درکار نیس.  داداشم همون روز اول بردش دکتر . طرف پای همه چیز ایستاد ولی داداشم گفت هیچی نمیخواد و حلالش کردن . البته آقا شسته بودش و کلی توهین کرده بود بش اونم ساکت فقط گفته حق دارید . با خوردن دارو و زدن آمپول ها هنوزم حالش خوب نشده و درد شدیدی تو کمرش داره . بیشتر دراز کشیده چون نمیتونه زیاد بشینه و راه بره .

آقا هم میگه چرا به یارو گفتید حالت خوبه . چرا ازش هزینه درمان نگرفتید.  سر این بیچاره غر میزنه .

امروز میخواستم برم بازار بعد مدتها هوس کردم.  اما گفتم ببرمش دکتر براش عکس بنویسه . چون تو ویزیت قبلی عکس ننوشته بود . از 8.30 رفتیم و تازه برگشتیم.  نوبت دکتر عمومی خیلی طول کشید و بعدش با آژانس تا بیمارستان رفتیم نوبت رادیولوژی گرفتیم و برگشتیم.  فردا نوبت عکس داره .

خدا کنه فقط زود خوب بشه .


تنوع

آقا و مامانم ظهر ساعت 3 رفتن عیادت یه مریضی که احتمالا تا فردا عصر بیان . خواهرم رو بردم حمام بعد اون یکی خواهرم اومد و دیگه کل کاراش غیر از لباس شستن رو انجام داد . من تو این فاصله دلم خواست یه کیک بپزم . راستش مدت زیادی بود کیک نپخته بودم چون  هر فرصتی رو  برای طراحی میگذاشتم.  ولی امروز کار نیمه تمام نداشتم و دغدغه طراحی نبود و دست به کار پخت کیک شدم . کارم که تموم شد رفتم لباس ها رو شستم .

خواهرم در حد یه کار بنایی خسته شده و میگه جون ندارم و بدنم درد میکنه ، میگم خب بفهمید من این سالها چی میکشم . بازم دستش درد نکنه امروز یه رحمی به من شد . هرچند که چند بار بش گفتم همه کاراش تنها نکن ، منو صدا کن . ولی دیگه همه رو خودش انجام داد .

فکرکنم به پیشنهاد مامانم امروز کمک کرد . منظورم اینه که من هیچ وقت ازشون کاری نمیخوام . میگم هرکس انصاف داره به همون اندازه نشون میده و سعی میکنه کمکم کنه .

کمدم کمی ریخته پاش بود ، مرتبش کردم و آشپزخانه رو جم و جور کردم و شام بچه‌ها رو آماده کردم و خوردن .


صبح هم جارو و گردگیری کردم و نشستم سه تا طرح آناتومی که مدل شون رو دوس داشتم کشیدم . میخوام با استاد رفع اشکال کنم . بعد شرایط رو بررسی کنم ببینم میتونم با اکرولیک یا رنگ روغن، کارشون کنم . خیلی دلم میخواد همزمان با طراحی یه دوره آموزشی رنگ روغن یا اکرولیک و یا آبرنگ رو بگیرم اما متاسفانه هم زمان بیرون رفتنم محدوده هم پرداخت دو تا شهریه 150 تومنی واقعا برام سخته . چون واقعا حس میکنم نیاز به تنوع تو کار و زندگی م دارم .

حالا هم کار خاصی ندارم .

بچه‌ها فوتبال نگاه میکنن منم فعلا تو گوشی هستم .

باید فکر ناهار فردا هم باشم شایدم از بیرون آوردیم .


راستی فیلم دشمن زن رو نگاه کنید خیییلی قشنگ بود و خنده دار . با بازی سام درخشانی و بهاره کیان افشار و الناز حبیبی .

حتما نگاش کنید .




...

کاش کلاسام زود شروع بشن . تو خونه عذاب کشیدنم بیشتر شده .

نگاه های پر از تنفر مردی به اسم پدر .

خستگی از کارای طاقت فرسای خواهر و همه وظایفی که به هر دلیلی اضافه میشن ، همه و همه باعث میشه که دلم از همه شون زده و سیر بشه . و این هم باعث میشه از خودم بیشتر بدم بیاد .

خدا چرا با من و اهل این خونه اینقدر ناسازگاره .

دلم میخواد خودکشی کنم چون مرگ ازم خیییییییلی دوره .

تمام ظهر تا شب رو بیکار میشینم تا وقتی شام آماده کنم ، هیچ کاری تو این فاصله نمیتونم بکنم چون آقا به همه چیز کار داره و میخواد ایراد بگیره و سرکوفت بزنه .

باورتون نمیشه چقدر از درون خالی و پوچ شدم و کم طاقت .

دلتنگ خدا

امشب چقدر دلم برای خدا تنگ شده.