تظاهر

گاهی دلم میخواد تو عمق ناراحتی و دلتنگی های خودم فرو برم . تا چند روز ازش درنیام . به اختیار خودم تو همون حال بمونم . اصلا گاهی از تو این حال موندن ، حالم خیلی بهتره تا تظاهر به خودِ خوب بودن . 


بدون اینکه تظاهر به شادی یا خنده کنم .

بدون اینکه تظاهر به خوب بودن ... 

به بی غصه بودن ...

به راحت بودن به جای ناراحت بودن ...

به گریه به جای لبخند زهرآگین که عین سم دوباره تو خودم میریزه . 

به داد زدن ، شکستن ظرف ، پشت پا زدن به همه مسئولیت ها و وظایف داخلی و بیرونی .

به همه وابستگی های اجباری . 


خسته از تظاهر به اینم که چیزی م نیست . 

نظرات 3 + ارسال نظر
رها یکشنبه 11 آذر 1403 ساعت 00:30

شاید هم نباید تظاهر کنی

شیرین ۲ جمعه 9 آذر 1403 ساعت 08:59

خواسته ات نه تنها به حق است، بلکه کاملا درست و طبیعیه
تا جایی که میتونی انجامش بده. بریز دور اون توصیه های زرد روانشناسی رو که میگه بخند و بگو من شادم و از این مزخرفات
من جای تو باشم ،در محیط کار این کار رو نمیکنم. تو اول راه هستی در کار حرفه ای ات و نباید ریسک کنی
تو خونه انجام بده. نه برای اینکه نتیجه ای بگیری یا دیگران به نتیجه ای برسند و ...
تو خونه انجام بده، تا کمی نفس بکشه وجودت و احساسات واقعی ات، بدون ماسک
هر کس هم حرفی زد بگو خسته و اصلا افسرده ام. اگر هم احیانا گفتند مال شغلته، بگو اتفاقا اون اگر نبود، همین راه رفتن هم نمیتونستم انجام بدم

آره گاهی واقعا نمیشه و نباید تظاهر کرد
یه جایی دیگه باید بذاری سرریز بشه

رضوان پنج‌شنبه 8 آذر 1403 ساعت 12:42 http://nachagh.blogsky.com

من نمی دونم چرا فرشته ها رو زمینند !خوش به حال خانواده ای که در کنار بی ادعایی چون تو عمرشان سپری میشه.کاش توفیق داشته باشند شادت کنند.

مرسی از محبتت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد