صبح بعد روتین اولیه خودم و خواهرم سرویس بهداشتی تمیز کردم ، جارو کردم و گردگیری. وسط جارو مامان گفته ناهار پاستا درست کن ، برا اونم چند تا چی لازم بود رفتم خرید . برگشتم ادامه جارو و شروع کار آشپزی تا ۱۲:۳۰ . یه کم نشستم پای گزارش کارای مدرسه . وقت ناهار شد . بعد ناهار حدودا از ۳ نشستم تا همین حالا ، اگه بگم نهایتا بینش یه ساعت وقفه بود دروغ نگفتم . کل این تایم مشغول نوشتن گزارش کار این یه ماه و نیم دو تا مدرسه بودم ، کمردرد گرفتم .
نتونستم برم حمام یا لباس بشورم دیگه تا فردا .
باید نمرات مستمر مهر و آبان رو رد کنم . از اینکه گاهی خودمو گیرافتاده تو معذورات میبینم خیلی بدم میاد . دوس ندارم به کسی نمره الکی بدم . دوس ندارم آلوده رانت و پارتی بازی بشم . با اینکه این دو سال سعی کردم همه جوره هوای همه شاگردام رو داشته باشم نه فقط چندتاشون، اما گاهی میبینم از بالادستی ها تحت فشار قرار میگیرم که به شاگرد خاصی که مادرش فلان پست رو داره یا حتی یه همکار معمولیه نمره بیشتری بدم . الان ناراحتم که باید به یکی که حقش حتی ۱۸ هم نیس ، ۲۰ بدم . البته مثلا مثلا یه کوئیز تشریفاتی کلاسی بگیرم که نمره رو حلال کنم و کلاه شرعی سر خودم بذارم . من واقعا گیر و وابسته این کار نیستم . اما متوجه شدم باید به همه باج بدم . تازه داشتم با زیور حرف میزدم ، گفت آره باید باج بدی .
به خودم باشه میگم نمیخوام باج بدم فوقش بگن سال دیگه نیا .
اونی که پارتی نداره تو این زندگی وله.
یعنی از بخش های سخت تدریس همین نمره دادن نهایی تو کارنامه ست . کلی ذهنم رو درگیر میکنه . به کی کم نمره دادم خدایی نکرده به کی زیاد . نمره کی حقشه نمره کی حقش نیس . فلانی گناه داره بهمانی پارتی داره . اووووو . اینقدر با خودم کلنجار میرم تا مثلا متعادل ترین و منصفانه ترین نمره رو رد کنم . هرچند که مواردی هم هست که میدونم فقط مجبور شدم نمره بشون بدم و اصلا حق و عدالتی در کار نبوده . و اینجاست که میبینم از فرهنگی ترین مکان و قشر جامعه فساد جوونه میزنه تا اون بالا بالاها . یعنی همه جا موریانه زده . گاهی اثر موریانه ها تل خاکی میشه و به چشم میاد و بیشتر وقت ها هم نه . از اینکه من الان یکی از اون موریانه ها هستم حالم بده . پس من فرقی با حاکمین ظالم و بی عدالت ندارم .
نمیدونم موریانه خودش رو هم میخوره یا نه . اما من دارم خودم رو از درون میخورم .