درد ناجی

قبل از اینکه روز مشاوره بعدی برسه ، دلم خواست نامه م رو برای شما پست کنم . 

نامه من به درد ناجیم .


کنارم بمون که حمایتم کنی نه اذیتم کنی .

کاش برای حفاظت از خودم نیازی به تو نداشتم . من به خودی خودم باید ارزشمند باشم ، باید به خودی خودم مورد توجه و مراقبت قرار بگیرم. نه چون تو هستی دیگران دلی بسوزونن. اصلا وجود تو حال منو خوب نمیکنه . یا حتی اگه نیستی مجبور باشم ادا دربیارم که تو هستی . از اینکه ادای حضورت رو دربیارم هم حالم خوب نیس . من با حضور تو سه هفته درد کشیدم . حضور تو در وجود من خیلی پررنگ و آسیب زننده بود تا ناجی و کمک کننده . اونقدر هم ناجی و حامی نبودی . راستش اطرافیان من خواسته یا ناخواسته اونقدر از من بخاطر تو حمایت و مراقبت نکردن که ارزش داشته باشه تورو درون خودم جا بدم . ظاهرا برای من درد ناجی هم کاری نمیکنه من فقط مرگ ناجی ، میتونه کمکم کنه . مثلا همین امروز کلی کار انجام دادم فقط چون وجود تورو در من ندیدن یا احساس نکردن. آیا من همیشه باید درد بکشم تا کسی دلش بسوزه؟ تو یه درد بزرگ و قوی بودی ، منو بیچاره کردی این مدت . اما اونقدر هم ناجی یا حامی نبودی . شاید من اسم درستی روت نذاشتم . ولی در همین حد هم باید ازت تشکر کنم که بودی . راستش من تو تشکر از حال خوب خودم ، سابقه خوبی ندارم و تا میگم خدایا شکرت حالم خوبه ، حالم زود بد میشه . حالام میترسم تو قهر کنی به جای اینکه بری ، کلا بمونی 

 ‌ حالا از دورادور حواست به من باشه هم اوکیه . ببخش اگه باهات رک و تلخ حرف زدم . وجود درد ناجی تو زندگی من مثل وجود آدمایی هست که فقط منت حضورشون بر سرت باقی میمونه اما کار مفیدی برات نمیکنن . 

کاش به جای درد ناجی ، قدرت ذهنی و عملی ناجی در خودم داشتم . البته کمک هات رو فراموش نمیکنم و ازت واقعا ممنونم. باید با خیال و تصور حضور تو از بقیه حمایت و نجات بگیرم. و این اوج درده منه که همیشه باید یه چیزی یا یه کسی رو دستاویز و واسطه حال خوب خودم بکنم . من باید به خودی خودم قدرت نه گفتن و نکردن خیلی کارها و حتی انجام خیلی کارها رو داشته باشم . اگه نه که تو یه حضور موقت هستی و یه درمان موقتی . 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد