خیلی از عمرم کم شد ...

اول بگم که اونشب با دوستم رفتیم یه کافه موزه قجری کوچیک و خیلی بامزه ، دکورش از زمان گذشته بود . شام هم کتلت و کشک بادمجان و کمی هم دمپخت گوجه گرفتیم و دو نفری خوردیم . مقدار غذا زیاد نبود . یه چای اولش با استکان قجری خوردیم و بعد شام . من که خیلی جاش رو دوس داشتم . طعم غذا حس و حالش برام خوشمزه تر بود تا نمک و فلفلش.  آخه ما تو خونه مون همیشه خوش نمک و فلفل میپزیم . 

وقتی بیرون بودیم خدا رو شکر از کمرم اذیت نشدم . وقتی بدنم تو حرکت و گرم باشه دردم کمتره تا وقتی مثلا یه فاصله ای دراز بکشم یا بشینم ، دیگه بعدش که میخوام تغییر حالت بدم خیلی درد دارم . دیروز نوبت ارتوپد داشتم . یه عکس از زانو و چند مدل مکمل و یه مسکن داد . من واقعا از مسکن ها اثری ندیدم . یه ام آر آی هم نوشت که هنوز نوبتش اوکی نشده ، فردا هم جمعه ست میره تا شنبه.  عکس زانو نشون داد که اینجانب ساییدگی زانو دارم . و چقدر افسوس میخورم برای خودم ، برای بدنم . شایدم خیلی ها تو شرایط مشابه من هم باشند و من خبر ندارم . فکر می‌کنم فقط من این همه درد دارم . حالا علاوه بر مشکل دست ، مشکل ساییدگی زانو هم رسما اعلام شد . من همیشه زانو درد هم داشتم مخصوصا اول سال تحصیلی.  البته از قبل ترها هم حسش کرده بودم . همه سال‌های زبانکده من دو سه طبقه بالا پایین میشدم هر روز . آسانسور نداره ساختمان زبانکده سابق . الان از وقتی اومدم قلمچی حتی طبقه اول رو هم با آسانسور میرم . برای کمرم هم ام آر آی نوشت تا بتونه تشخیص بده مشکل چیه ‌ . و شک دیگه ای که ایجاد شده اینه که نکنه مشکل کلیه داشته باشم  .  اگه ام آر آی سالم باشه احتمالا باید سونو برم . و همین دیروز حدود دو میلیون هزینه دکترم شد . البته خودمو ناراحت هزینه نکردم.  اینقدر دارم درد میکشم که پولش برام مهم نبود هرچند حقوق یه ماه من بود . الانم که دارم مینویسم دراز کشیدم و درد دارم . امروز رفتیم چهلم خاله و من همش رو صندلی نشسته بودم اما وقتی بلند شدم و بعدش تا بیایم خونه دردم دوباره شدید شد . دیروز داشتم کمک خواهرم پاش صاف میکردم هیچ وزنی هم روم نبود اما انگار یکی با شمشیر زد تو کمرم . درجا آخم دراومد و دیگه اشکام امون نداد . کارای کمتری میکنم . مثلا خونه رو جارو نکردم دیگه خواهر کوچیکه جارو کرد . اما بخوام نخوام برای پهن و جمع کردن سفره خم و راست میشم . تو هربار باید کامل بشینم اون چیز رو دست بگیرم بعد دوباره آروم سرپا بشم . حتی به زور سوار ماشین میشم ‌ . اول یه پا رو با دست میگیرم سوار میشم بعد اون یکی پا رو میارم تو ماشین . حرکاتم محدود شده و شبیه آدم های فلج و ناتوان شدم . باورتون میشه یه هفته ست حتی موهام شونه نزدم و فقط کش مو درمیارم و دوباره موهام با دست مرتب میکنم . و چقدر این دو  سه هفته زندگی من سخت و محدود شد . هیچ کاری نتونستم بکنم . انگار از عمرم خیلی کم شد و انگار وجود نداشتم .  سلامتی خیلی چیز ارزشمندیه.  نباشه زندگی متوقف میشه . 

خیر سرم کتاب رمان انگلیسی شروع کردم که خوردم به اوج درد و داره کند پیش میره ، حتی چند روز اصلا نشد که بخونم . 

هفته قبل مینی سریال حیثیت گمشده  رو تو گوشی نگاه کردم تو وقت هایی که درازکش بودم . فیلم خوبی بود . 


یه چیزی هم بگم یادم افتاده ، اونم تنگ شدن محدوده پرایویسی یا حریم خصوصی مون هست . گاهی با حضور عروس گفتن یه چیزایی خیلی سخت میشه . 


نظرات 3 + ارسال نظر
زینب یکشنبه 3 تیر 1403 ساعت 19:56

ناراحت شدم ولی تعجب نکردم آخر کار کشیدن بی رویه از بدن همینه.ساره جان منم یه روزی مثل تو بودم از رو هوا حرف نمیزنم فقط وقتی کارها رو گذاشتم زمین و زمان گذشت باورم شد من نباشم یکی دیگه مجبور میشه انجام بده تازه قدر هم نمیدونه یک روز من بودم که این بار رو از دوشش برمیداشتم...خلاصه که اول و آخر به خودت فکر کن.
امیدوارم کمرت زودی بهتر بشه

مرسی زینب جان
منم سعی دارم یه کارایی از دوشم بندازم . واقعا یه چیزایی میشه یه چیزایی نه . اونم بخاطر داشتن خواهر برادر بیمار و مادر خسته و پیره
بهترم عزیزم ممنونم

نینا شنبه 2 تیر 1403 ساعت 14:13

ساره جان فکر میکنم مشکل کمرتون بیرون زدگی دیسک کمر باشه که اولین قدم اصلاح سبک زندگی ه بهمراه ده روز مرتب خوردن مسکن .ه‍دف از خوردن مسکن کاهش التهاب ه کاهش درد رده دوم ه.نگران ساییدگی زانو نباش بسیار بالای چهل سال شایع ه مراقبت میخواد .مثلا رفتن به چهلم را میتونستی بخاطر کمرت کنسل کنی.منم دیسک دارم از ۳۱سالگی و واقعا اهم وفی الاهم میکنم تا بتونم بدون درد زندگی کنم

وای حتی خوندنش ترس و درد داشت نههههه احساس میکنم برای این دردها هنوز خیلی کوچیکم .

آره میتونم باور کنم که خیلی ها این مشکلات رو دارن و یه چیز شایع هست .
و گفتی سبک زندگییییی اونو چکار کنم . اگه میز و مبل بود کارم آسون تر بود . اخیرا من حتی تو سرویس بهداشتی هم خیلی اذیت میشم . دکتر گفت باید از سرویس فرنگی استفاده کنی .
خدا بخیر کنه فقط . این دردها با اون مسئولیت های سنگین

فاضله پنج‌شنبه 31 خرداد 1403 ساعت 23:49 http://1000-va2harf.blogsky.com

آدم با کار و فعالیت حس نشاط شادی و زندگی داره تجربه من میگه پول میاد و می‌ره غصه نخور
تلاش برای زندگی خوبه ولی حرص نه
عروس خوبی دارید جلوش این حرفو نزن

آره منم باورم همینه بخاطر اینه که همه عمرم تو کار و تلاشم . و متوقف نشدم
عروس که خیلی خوبه . ولی یه موقع هایی یه مسائلی پیش میاد خب نمیشه جلوش حرف زد دیگه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد