جلسه بیستم مشاوره

جلسه بیستم رو روز ۲۳ اردیبهشت یکشنبه اوکی کردم . راجب همون موضوع خانوادگی صحبت کردیم . جالب اینه که همه رفتارها و واکنش هام در رابطه با اون موضوع همراستا و مورد تایید تفکرات دکتر بود . 

برای من نیاز به صبوری بیشتر فقط تاکید شد . 


همون روز یکشنبه بعد از اینکه برگشتم خونه خبر فوت یکی از خاله ها رو دادن ، سکته کرده بود . ما خیلی دیر یه دیر این خاله رو میدیدیم . 


درنتیجه همه کلاس خصوصی هایی که به زور چیده بودم کنسل شدن و روز بعد رفتیم تشیع جنازه،  تا عصر هم خسته و داغون برگشتیم.  البته مامان برنگشت و فعلا همونجاست تا اطلاع ثانوی . 

حالا ساره مونده و حوضش‌ .

یه ور نوبت های مراقبت هام . یه ور آزمون نهایی نهم ها ، یه ور کارای خونه و دردهای بعد اون سه تا آمپول پروژسترون  که امروز دیگه منو از کمر داغون کردن . میرم مدرسه میام و بدو بدو کارای ناهار ‌. تازه یه بخشی از کارو هم عروس مثلا پیش میبره . 

فردا از ۷:۳۰ باید مدرسه باشم تا احتمالا ۱۲ .  صبح مجبورم زود بشینم که بتونم کارای خواهر برادر رو بکنم بعد برم . یک کار دو کار هم نیس . و واقعا کمرم داره درد میکنه . 


مدیر خنثی امروز عملا برنامه کلاس های سال بعد رو بم داد ، با یکی دو تا جمله تعریف و تمجید و تشکر . یعنی ساره تو مدرسه موندگار شد ‌. 


یه سری از کارای ناهار فردا رو انجام دادم ولی بقیه ش میمونه تا برگردم خونه . امیدوارم مامان برای برگشتن دیگه خیلی طولش نده . 

البته تا یه حدیش میدونم نرماله و لازمه که بمونه ، ولی امیدوارم زیاد نشه .

به نظر شما الان من نباید خواب باشم ؟






نظرات 2 + ارسال نظر
رها جمعه 28 اردیبهشت 1403 ساعت 18:00

چه عالی سال دیگه هم مدرسه هستین

بله عزیزم

تیلوتیلو چهارشنبه 26 اردیبهشت 1403 ساعت 10:30 https://meslehichkass.blogsky.com/

فقط میتونم بگم خدا قوت دختر پرتلاش
خدا رحمت کنه رفتگانتون را

سلامت باشی عزیزم
و رفتگان شما رو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد