روز چهارشنبه نوبت آرایشگاه گرفتم که موهام برام مثل همیشه مدل لیر در حد خورد کردن کوتاه کنه ، البته کوتاه که نه ، یه جورایی فقط مرتب و خوشکل کردن . خیلی قشنگ شد مخصوصا که خواستم از سری قبل بیشتر خوردش کنه .
روز پنجشنبه ساعت ۱۱ نوبت محضر بود. من با داداش رفتم عروس از آرایشگاه تحویل گرفتیم و یه تعداد عکس و رفتیم خونه خانواده عروس ، خانواده ما هم رفتند طرف خونه عروس، کمی رقص و شلوغی بعد با تاخیر رفتیم محضر ، اونجا هم تا مراسم انجام شد حدودا یک برگشتیم خونه . ناهار از بیرون سفارش داده بودیم تا ناهار بیاد کلییییی رقصیدیم ، یعنی اصلا فکرش نمیکردم با اون تعداد دعوتی کم ، اینقدر مجلس گرم بشه . و مهمتر اینکه فکر نمیکردم من بتونم اونقدر خوب وسط دووم بیارم . البته خوش رقص نیستم اما تو همراهی کم نمیارم . بعد هم ناهار و انتظار برای عروس و داماد تا ساعت ۵ که اومدن، بازم با عروس و مهمونا کلی رقصیدیم . تا مهمونا کم کم رفتن و شروع کردیم به جارو و تمیز کاری . از اونجایی که جشن عروسی درکار نیس . تا پیدا شدن خونه فعلا عروس با ما تو خونه ست به انتخاب خودش و اختیار خانواده ش . و حضورش تو خونه این مدت برامون خیلی حال خوب داشته ، و من واقعا حس میکنم باش راحتم و میتونم حتی خیلی رو کمکش حساب کنم . حتی امروز اومد گفت من ظرف بشورم ، بش گفتم نه امروز تو مهمونی عروسی ولی بعدا با هم تنظیم میشیم روزایی که نیستی من و یا من نیستم اوکی میشیم . اینجوری یعنی اینکه همیشه ظرف شستن با من نباشه عروس جون
حس خوبی بش دارم ، مهربونه و با حوصله و همراه . حتی تو فکرم اگه خواستم یه روزی برم تور ، با هم بریم .
مراسم خیلی جمع و جور و خوب سر شد . بچه ها از همون روز آشنایی دنبال خونه بودن و یکی دو گزینه دارن که بررسی میکنن .
خاله دیروز نتونست بیاد اما امروز ظهر رسید و فعلا هستش . این یعنی خونه فعلا شلوغه .
برگه هام تازه یه ساعتی میشه که تصحیح کردم تموم شد .
ولی طراحی ها فعلا عقبه .
اتاق کذایی که همیشه حرفش میزدم ، فعلا خیلی شلوغ پلوغه و وسایل توش زیاد شده تا عروس و داماد برن خونه شون انشاالله .
من حالم خوبه شکر خدا . از یکشنبه هم روال تدریس و کار دوباره شروع میشه . فرجه یکی دو روزش من مراقبت نداشتم ولی بقیه روزها بازم ۶ بیدار بودم . ولی کوتاه بود کاش همه مدرسه فرجه بود والا . یه روز هم نوبتم بود صبونه ببرم ، یه الویه خیلی خوشمزه درست کردم و عروس هم کمکم کرد . فردا هم باید ۶ برم که آخرین امتحان بچه هاست .
و ادامه زندگی ...
روز پدر خوبی داشته باشی.هرچه آرزوی خوبه واسه تو
ممنونم
همچنین برای شما رضوان جان
به به مبارک باشه. امیدوارم که خوشبخت باشند در کنار هم.
و امیدوارم که به زودی برن سر خونه زندگی خودشون.
خوشحالم که عروس دختر فهمیده ای هست و امیدوارم روز به روز رابطه تون صمیمی تر و بهتر بشه با هم.
امیدوارم همیشه خونه تون پر از شادی و برکت باشه.
ساره خانم قهرمان ما هم از ته دل شاد باشه و موفقیت و شادیش روزافزون باشه.
ممنونم عزیزم خییییلی زیاد ازین همه دعای قشنگت
الهی بهترین ها هم برای تو و خانواده ت پیش بیاد عزیزم
مبارک باشه انشاله همیشه شادی و خوشی
ممنونم همچنین عزیزم
ان شاءالله عروسی یا استقلال خودت یا هرچی که دوست داری
ممنونم عزیزم خونه مستقلی میخوام
به به
مبارک باشه عزیزم
همیشه شادی و تندرستی تو خونه تون جاری باشه
ممنونم شیرین جووون
سلام
مبارک باشه
چقد جالب و عجیب که عروس بدون نق و نوق و حساسیت از فردای روز عقدش حاضره خونه مادرشوهر زندگی و حتی تو کارها مشارکت کنه!
سلام فرانک جان . آره دیگه تو همه موارد خاصی هم وجود داره که آدم حتی تعجب میکنه از اون خوبی و انرژی مثبت
مبارک باشع
خوشبخت بشن![](//www.blogsky.com/images/smileys/112.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/107.png)
عاقاااااااا پیش خودش نگو ک رو کمکش حساب میکنی حالا حس میکنه منتظری ازش کار بکشی
الهی باهم شاد باشید .
نه دوست منننن
من میدونم چیو کجا بگم
مسلما اینجوری نمیگم
ممنونم عزیزم
سلام عزیزم.
مبارک باشه. ایشالا سفیدبخت بشن. آفرین عزیزم. روزبهروز توانمندتر و شاهد شادی باشی. ایشالا از در خونهتون تنها صدای شادی بیاد. الهی دیگه غم از در خونهتون گذر نکنه. کارهات رو هم کمکم میکنی. ای جان دیگه مسئولیتت کمتر میشه. خوشحال شدم. برات آیندهی درخشانی رو تصور میکنم.
سلام رعنای عزیزم مرسی دوست من
الهی برای همه فقط شادی بیاد و آرامش
خوشحال شدم
ممنونم خوش باشی فاضله جان
خیلی مبارک باشه...
ان شاء الله به سلامتی و دل خوش برن سر خونه و زندگیشون
ممنونم
الهی آمین
سلام.مبارک باشه انشالله که همیشه خونتون جشن و شادی و خیر و خوشی باشه.![](//www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
![](//www.blogsky.com/images/smileys/123.png)
مرسییییی از دعاهای قشنگ تون
برای شما هم خوشی باشه و تندرستی