بدن خسته

صبح  داشتم جارو میکردم یه دفعه قفسه سینه م تیر کشید، خیلی بد و دردناک، نمیتونستم نفس بکشم ، دیگه نشستم ، ده دقیقه شایدم بیشتر همین وضع بود دیگه گریه میکردم از دردی که به کتفم زده بود . سمت چپم بود و ترسیدیم شاید قلبم باشه . داداشم رفته بود اهواز درنتیجه زنگ زدیم شوهرخواهرم اومد منو برد نزدیک ترین جا که کلینیک شرکت نفت بود ، نوار قلب گرفتن و خدا رو شکر معلوم شد مشکل قلبی نیس ، دکتر گفت ناراحت شدی یا غصه خوردی ؟ نمیدونستم چی بگم ... خلاصه گفت دردت عضلانی هست و آمپول زدم و قرص دادن و برگشتم خونه . 

استراحت نداشتم تا اومدم بخدا ایستادم پای گاز . هنوز هم نفس کشیدنم سنگینه . 


این مدت خیلی از دست و پام کار کشیدم . 


امشب شهر ما هم شلوغه و یه خبرایی شده بالاخره . به امید بهترین اتفاقات به امید پیروزی .

نظرات 3 + ارسال نظر
لی لا دوشنبه 30 آبان 1401 ساعت 20:35

سلام گلم...خوبی...الان بهتری ساره جان!
یک روز اون دستهای هنرمند اون پاهای مقاوم ازت شکایت می کنند که اینقدر ازشون کار کشیدی
مراقب خودت خیلی باش...هرچند که خودم هم در حق خودم خیلی کم گذاشتم...خدا بهم رحم کنه ...اول به خودم بودم!

سلام عزیزم خوبم شکرخدا
آره والا گفتی
انشاالله تنت سلامت باشه و عمر با عزت . درمونده و گرفتار نشی

همساده شنبه 28 آبان 1401 ساعت 12:58

سلام
مواظب خودت باش. توی اشپزخونه نمی دونم صندلی می گذاری یا نه .یه صندلی بزار فواصل کار استراحت کن. خورده استراحت ها هم خیلی خوبه .
عکس کیک رو دیدم بانوی هنرمند با سلیقه.
به امید روزهای خوب برا همه

سلام همساده جان
آره گاهی صندلی میذارم .
شما هم مواظب خودت باش عزیزم
به امید روزهای بهتر

دلارام پنج‌شنبه 26 آبان 1401 ساعت 10:41

وای عزیزم همش سرپا همش کار ای بابا اخه غذای راحت بزارین سرگاز نایستی این همه توقعات خانواده چقدر زیاد شده ازت یه وعده حاضری بده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد