ر مثل رسیدن

محتاج دعاتونم

دیگه هیچ وقت بین خودم و هیچ حیوونی وابستگی ایجاد نمیکنم . اصلا چرا برای لذت خودم ، یه حیوون اذیت بشه . امشب هم اشک ریختم . کاش بش عادت نمیکردم و اونو هم عادت نمیدادم .

امشب که اومدم و فقط چند لحظه جلو در خونه مون ، کنارش ایستاده بودم ، یه ماشین از رو دمش رد شد و اون جیغ کشید و دوید اون طرف کوچه . خودش رو یه جا مچاله کرد . دلم سوخت و داغون شدم . که چرا آخه . اومدم براش شام آماده کردم و بردم ، دلم ریش شده اصلا ، باورش براتون سخته . همینطور که میخورد دست که به دمش میزدم ناله میکرد . نحسی من زده به زندگی این زبون بسته . اشتباه کردم ...

حالا نمیدونم چکار کنم . بازم کلی مقاله گوگل کردم و فهمیدم بین دو هفته تا 6 ماه طول درمان ، برحسب شدت آسیب ، فرق داره .

تعجب میکنم از اون راننده که ندید من ایستادم کنار گربه ، اونجوری از رو دمش رد شد . چقدر ما آدما ظالمیم. هرکس تو قالب و سایز خودش .

محتاج دعاتون هستم این روزا .

شنبه 9 شهریور 1398 ساعت 22:50

نظرات 3 + ارسال نظر

تیلوتیلو

یکشنبه 10 شهریور 1398 ساعت 09:15 http://meslehichkass.blogsky.com

میدونی ما انسانها خیلی جاها باعث بهم خوردن همه چیزای طبیعی شدیم بدون اینکه خودمون بخوایم!
گربه ها به طور طبیعی باید از ماها فرار کنند ... یعنی وقتی ماشین میاد بپرن اون طرف... ولی اونقدر دستی شدند که تکون نمیخورن... خیلی از وقتا کسی که در حال رانندگی هست واقعا دم اون گربه را وسط راه نمیبینه!!! و حتی گاهی خودش را ... چون به طور طبیعی وقتی ماشین نزدیک میشه باید اون گربه یا سگ به طور غریزی از صحنه فرار کنه (بخصوص توی کوچه و خیابانهای عادی که سرعت ماشین ها کم هست... توی اتوبانها که سرعت بالاست گاهی حیوانات نمیتونن به موقع عکس العمل نشون بدن)
جای گربه های دستی تو کوچه خیابون نیست ... همونطوری که جای حیوانات وحشی توی خونه نیست...

آره واقعا راست میگی . من خیلی ناراحتم خیلی اشتباه کردم . الان نمیدونم چطور جبرانش کنم . اول دوری برای خودم سخته تا اون زبون بسته . دیگه هیچ وقت این کارو تکرار نمیکنم . دیشب چقدر گریه کردم و دعا کردم چیزیش نباشه . گرفتاری هام کم بود اینم اضافه کردم به خودم

جیرجیرک خندان

یکشنبه 10 شهریور 1398 ساعت 01:46 http://physicsgod.blog.ir

چقد بده ): باید یارو رو با چوب بیفتی دنبالش! ):
چطوره الان؟

تا الان که هنوز ندیدمش. من اونقدر اون لحظه ناراحت شدم که حواسم نبود حتی اشاره ای به راننده کنم .

حمید

یکشنبه 10 شهریور 1398 ساعت 00:18 https://khodrofanni.blogsky.com/1398/06/08/post-563/آزمون-فنی-مرسدس-بنز-E200-کمپرسور-مدل-2010

سلام و عرض ادب

ان شا ء الله نامت ماندگار بشه؛ نوشته ی شما خیلی روی من تاثیر گذاشت. هم خوش حال شدم و هم ناراحت.

خوش حال از این بابت که چقدر مهربونی آدم ها زیادتر شده نسبت به حیوانات. یکی مثل شما که از گربه ها مراقبت می کنه.

خواهش می کنم خودتون رو سرزنش نکنید؛ به کار خوبتون که مراقبت از گربه های خیابانی هست ادامه بدید.

حتی یک حیوون. منم از عهده چندتا بر نمیام. اما هر کاری که از دستم بر بیاد براشون انجام میدم.

ان شا ء الله نامت تا ابد جاودان باشه.