خواب تلخ

چیزی تا سالگرد دوم بابا نمونده . تو این مدت شاید از روی احساس  و دلتنگی  چند باری دلم خواست دوباره برگرده حتی با اون اخلاق های تندش . 

از نظر روانشناسی  این یه زجر و حماقت خودخواسته ست . که خودت رو شکنجه بدی . همون سندرم استکهلم. 

دیشب خواب دیدم برگشته و دقیقا  با همون نسخه قبلی و هزاران افسوس که تو خواب متوجه آرزو و خواسته اشتباه  و نا بجای خودم شدم . 

خواب تلخ ...‌

دلنوشته کوتاه و سریع ...

فقط برای خالی کردن یه چند جمله تو ذهنم ، اینا رو نوشتم . 

نظرات 5 + ارسال نظر
مونا چهارشنبه 10 مرداد 1403 ساعت 16:46

سلام خوشگلم
خوبی؟
روح پدرت شاد
خدا رحمتش کنه و به دل شما آرامش بده

سلام عزیزم
خوبم شکر
قربون محبتت

صبا سه‌شنبه 9 مرداد 1403 ساعت 02:58 http://gharetanhaei.blog.ir

نکته مثبت رو‌نمی دونم خودت متوجه شدی یا نه!!
همین که اینقدر جسارت پیدا کردی که میگی خواب تلخ یا از سندروم استکهلم استفاده میکنی یعنی به نسبت پارسالت کلی فرق و پیشرفت کردی

آره دیگه گاهی مجبوری واقعیت ها رو بپذیری
اگه رشد کردم که عالیه بسی جای امیدواریه

تیلوتیلو دوشنبه 8 مرداد 1403 ساعت 10:37 https://meslehichkass.blogsky.com/

خدا رحمتشون کنه

همچنین رفتگان شما عزیزم

فرشته یکشنبه 7 مرداد 1403 ساعت 10:15

قرین رحمت حق باشن
کاش میشدگذشته هارو فراموش کرد

سلامت باشی
مخصوصا بخش تاریک و تلخش

فاضله شنبه 6 مرداد 1403 ساعت 18:19 http://1000-va2harf.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد