شروع شلوغ

دو روز شلوغی داشتم اول سالی . دیروز که سال تحویل بود ۵:۳۰ بیدار شدیم و آماده شدیم و پای سفره نشستیم . بعد سال تحویل و عکس گرفتن ، صبونه رو با هم خوردیم . بعدش خواهر کوچیکه و همسر و پسرش اومدن و یه دفعه تصمیم گرفته شد ماهی بخریم کباب کنیم دورهمی بخوریم . عروس و داداش رفتن ماهی خریدن و هر کدوم یه کاری پیش بردیم . جاتون سبز خیلی خوشمزه شده بود و بعد ناهار گیج شده بودیم ، یه ساعتی هم خوابیدیم . عصر عمو و خانمش آمدن عید دیدنی . 

امروز هم برای بابا ناهار پختیم ، از صبح گیر کارا بودم ، خیلی خسته م و پاهام درد میکنن ، شیرینی ماه رمضونی پختم و عالی شد . یه کیلو و سیصد گرم آرد رو خمیر کردم و بعد هم سرخ کردم . عروس هم یه مقدار کمک کرد . پدر و مادر و خواهر کوچیکه ش هم اومدن عید دیدنی،  پدر عروس مرد خیلی خوب و خاکیه ، به همه مون عیدی داد که واقعا دور از انتظار بود و خیلی ارزشمند.  مامان حلیم هم پخته بود و دم افطار ظرف کردیم و دادیم بیرون . 


ورزشم رو میخوام تو این تعطیلات برسونم به هر روز.  


میترسم با این برنامه های بخور بخور عیدانه ، لاغر نشم بلکه چاق هم بشم . اما باید با ورزش کنترل کنم . 


یه طراحی انجام دادم اما ازش راضی نیستم.  حس میکنم خسته طراحی شدم . و دوس داشتم  عیدم به استرس کار و تکالیف طراحی نگذره . 

به خودم میگم میخوای موقتا انصراف بده ، اما میبینم دو ماه دیگه مدرسه تموم میشه و بازم باید ادامه بدم . پس به  تلاشم ادامه میدم .‌


خوابم میاد . شب بخیر .