دلم برای اینجا تنگ شده

خیلی کمتر وقت میکنم بیام وبلاگ خودم یا کسی . همش کار تو کار .

خواهر اهوازی از اول هفته اومد و قراره فردا بره . دیگه حدود یه سالی شده بود که نیومده بود و ما هم واقعا دلتنگ خودش و بچه هاش شده بودیم . وقتی میان من از همیشه شلوغ تر میشم . کلا طراحی که نتونستم کار کنم چون خواهرزاده کوچیکه اصلا نمیذاره . یه هفته از زمانبندی م عقب افتادم . دکتر هم خواستم برم اونم نشد .

یه سری هم مشغله های کاری ترجمه و تدریس آنلاین و آموزشگاه داشتم. گاهی واقعا قاطی میکنم دیگه.  زمان کم میارم . حتی استرس میگیرم و عصبی میشم .

سریال هم گناه رو تند و تند شب ها تا حدود ۲ صبح نگاه کردیم . امروز صبح هم تمومش کردیم . کارای خونه و آشپزخانه هم که دیگه گفتن نداره .

کلاسام تموم شد و رئیس مون خواست که ادامه بدیم و با همون آمار ادامه بدیم و چون مدیرداخلی مون رفت ، از من خواست تو کارای دفتری به منشی مون کمک کنم . چون من سالهاست اونجام و همین منشی ها هی عوض شدن ولی من بودم و خیلی از کارا رو میدیدم و میدونستم تا حدی چی به چیه . برنامه کلاس های خودمو،  خودم روزبندی و ساعت بندی کردم و اون تایید کرد و کلی تشکر کرد که دارم اینقدر کمک میکنم و گفت هزینه ساعات کاری دفتری رو هم به حقوقم اضافه میکنه. باید خودمو بازم بیشتر مدیریت کنم تا بتونم بیشتر کار کنم و پول دربیارم.  اگه بتونم شب ها حداقل یک ساعت کار کنم هم عالیه ، حالا چه کار طراحی باشه چه ترجمه یا تدریس. خیلی هم بش فکر میکنم اما خستگی همیشه پیروز بوده .

راستی دیدن فیلم زبان اصلی هم به برنامه م اضافه کردم . شاید یه فیلم سه روز طول بکشه تا تموم بشه ، ولی میخوام ادامه بدم و دنبال فرصت ایده آل نباشم .

چون فرصت ایده آل تو خونه ما موجود نمی باشد و نمی شود . چون سالها منتظر بودم فرصت ایده آل نقاشی برام پیش بیاد و تا خود ۳۶ سالگی من پیش نیومد تا اینکه خودم قدم اول رو برداشتم . و از ۹۶ شروع کردم تا حالا .

اگه خوب و مرتب تمرین داشته باشم ، آموزشم احتمالا تا دو ماه دیگه تموم میشه و دیگه تابلو کار میکنم و میتونم سفارش هم بگیرم .

پس همچنان مصمم ادامه میدم .

نظرات 3 + ارسال نظر
فرشته یکشنبه 30 شهریور 1399 ساعت 20:08 http://femo.blogfa.com

برات بهترین ها رو آرزو میکنم

ممنونم

کتایون شنبه 29 شهریور 1399 ساعت 18:02

ساره جان سلام....خوبی...!
من که پیدام نبود می دونی چرا...!
تاسوعا وعاشوار بعد از یک سال رفتم به خانواده ام سر بزنیم...وقتی برگشتیم مریض شدم...خیلی حالم بد بود...ضعف شدید وحال بسیار بد...از عهده خودم بر نمی یومدم...الان کمی بهترم...گفتم بهت بگم فکر نکنی بی وفام!مراقب خودت باش گلم!

سلام عزیییزم این چه حرفیه. خدا بد نده . الهی بهتر و بهتر بشی .
من اصلا نمیدونم از اینجا کی فالو کرده کی نکرده ، چون از هیچ کدوم غیر دو سه نفر ، پیج و آدرس ندارم . پس اگرم میومدی متوجه نمیشدم کی هستی

ریحانه شنبه 29 شهریور 1399 ساعت 12:11

تو بهترینی. من واقعا بهت افتخار میکنم. از صمیم قلبم برات بهترین آرزوها را دارم. امیدوارم بهترینها برات پیش بیاد. من مطمینم تو موفق میشی و به زودی میای میگی بچااااااااااااا درآمدم ماهی ۱۰ م شده. میخوام یه آموزشگاه زبان و یه نمایشگاه نقاشی برا خودم بزنم

اگه بدونی چقدر ذوق کردم بخدا . مرسی از این همه تعریف و انرژی مثبت .
الهی آمیییین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد