رفتیم تو وضعیت قرمز کرونا . دلم خوش بود داره کم میشه و کم کم به فکر زندگی عادی باشم. اما وضعیت حاد شده ، و دوباره محدودیت رفت و آمد شهری و تعطیلی مغازه ها و ادارات.
متاسفانه مردم هم رعایت نمیکنن،
بعضیا هم بخاطر نداری و فقر مالی ، مجبورن که برن بیرون به امید یه لقمه نون .
من خیلی عصبی شدم این مدت . دیگه طاقتم تموم شده . اونقدر کم تحمل شدم که خودم از خودم بدم میاد . اعصابم خیلی ضعیف شده ، نه تحمل صدا دارم نه حرف زدن و نه حتی شنیدن. بیشتر این حدودا 4 ماه رو به مشقت سر کردم . همیشه یه چیزی بود که خیلی حال منو خراب کنه .
استرسم به شدت بالا رفته ، نه بخاطر کرونا ، بخاطر خونه نشینی. چند روز هم اصلا حالم خوب نیست، که حتی روزه نگرفتم ، خسته شدم دیگه .
تونستم از اون پکیج، قسمت مدادرنگی ش رو بفروشم با اختلاف قیمت زیاد ، اما چون پول لازم داشتم برام مهم نبود ، مبارک صاحبش، امیدوارم ازش پیشرفت کنه و چشمم دنبال پول بیشتر و سود نبود . و چون باید بسته رو پست میکردم ، دیروز رفتم پست ، هوا گرم شده و منم روزه بودم . چقدر هم شلوغ بود و معطلی داشت . اما نمیخواستم پستش رو عقب بندازم که یه وقت بدقول بشم . چون سه روز هم تعطیل شد همه جا . بازم داداشام خونه نشین شدن .
هنوزم دنبال مشتری هستم برای بخش طراحی و سیاه قلمش.
کلاس مجازی نقاشی رو هم با استادم گفتم فعلا بخاطر بیکاری ، نمیتونم ادامه بدم . و این مدت هر چی که دستم میاد بهتره برای مجازی سیاه قلم ، بذارم . بعدها اگه تونستم مدادرنگی رو ادامه میدم .
نمیدونم تا کی و کجا این زندگی ادامه داره . اصلا حس اینجا اومدن و نوشتن ندارم .
با دست های خالی م و دلی که فقط شما بش اعتماد دارید ، لابلای شل کن سفت کن های دوستی م با خدا ، دعاتون میکنم و اسم تک تک تون رو میارم . امیدوارم جواب بده .
منم خسته شدم از این شرایط ولی دیگه بهش فکر نمیکنم
اگه موفق بشی که عالیه
ساره جون میخواستم بگم توی بورس سرمایه گذاری نکنید. من از اقتصاد سر در نمیارم، ولی اگر رسانه ها تهدید شدن که درباره خطرات سرمایه گذاری چیزی ننویسن و تبلیغ منفی علیه بورس جرم امنیتی شده کاسه ای زیر نیم کاسه هست.. به نظر من البته. اگر ج.ا. میگه یه کاری خیلی خوبه حتما انجام بدید طبق تجربه بهتر آدم انجام نده!
راستش موندم یکی میگی ثبت نام کن یکی میگه نکن .
متاسفم ،واقعا فکر کنم دیگه باید با زندگی با کرونا فکر کنیم وقتی غروب میشه مردم با بچه هاشون میرن پارک معلوم این همه آدم توی هم میلولن این مریضی نمیره منم یه روز خوبم فکر میکنم تطابق پیدا کردم با شرایط دوباره چند روز بعد در حدی بهم میریزم که احساس میکنم طاقتی نمونده میفهمم نه هنوز عادت نکردم پسرم رو از آخر بهمن تا الان فقط 2 بار بردمش پشت بوم. داره فرسایشی میشه شرایط بیاید دسته جمعی گریه کنیم
شما چون بچه داری هم سختیش برات بیشتر . حالا ما بزرگا هر چقدر هم خسته بشیم باز یه جایی خیرسرمون منطق به خرج میدیم ولی از بچه نمیشه توقع داشت مثل ما نگاه کنه یا فکر کنه .
ولی به نظرم چاره ای نیست باید روال زندگی رو با رعایت موارد بهداشتی پیش ببریم. من که کار و باری بیرون ندارم دیگه . خونه یا کافه هم که نمیشه رفت . آقا هم دست و پا گیره، که شاید نتونم حتی برا کار واجب برم بیرون
سلام نازنینم
ما به دعاهات دلخوشیم
این روزها برای همه سخت شده
این سختی میگذره و پایان شب سیه از راه میرسه
یه کمی تحمل و صبوری میخواد
خیلی ها از این وضعیت خسته و کلافه هستند ولی چاره ای نیست
سلام عزیزم. آره خیلی سخته خیلی